بر نگرفته مقابل بر گرفته .
نابر گرفته
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نابرگرفته. [ ب َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) برنگرفته. مقابل گرفته.
- نابرگرفته کام ؛ کام برنگرفته. کام نادیده :
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ماتاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را.
- نابرگرفته کام ؛ کام برنگرفته. کام نادیده :
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ماتاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را.
سعدی.
کلمات دیگر: