کلمه جو
صفحه اصلی

وابص

لغت نامه دهخدا

وابص. [ ب ِ ] ( ع ص ) درخشان. ( المنجد ). و رجوع به منتهی الارب شود.

وابص. [ ب ِ ] ( اِخ ) عَلَمی است. ( منتهی الارب ).

وابص . [ ب ِ ] (اِخ ) عَلَمی است . (منتهی الارب ).


وابص . [ ب ِ ] (ع ص ) درخشان . (المنجد). و رجوع به منتهی الارب شود.



کلمات دیگر: