بدعهدی بی وفایی نارفاقتی .
ناتلنگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناتلنگ. [ ت ِ ل ِ ] ( ص مرکب ) کسی که ناتلنگی و نارفاقتی میکند :
نیست یکذره رحم در دل تو
میکشی ناتلنگ و می آئی.
نیست یکذره رحم در دل تو
میکشی ناتلنگ و می آئی.
حسن بیک تهرانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: