واپس دادن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
در عقب گذاشتن پس پشت افکندن اتباع
لغت نامه دهخدا
واپس دادن. [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) بازپس دادن. دوباره پس دادن. ( ناظم الاطباء ). رد. رد کردن. مسترد داشتن :
قبا تنگ آید از سروش چمن را
درم واپس دهد سیمش سمن را.
قبا تنگ آید از سروش چمن را
درم واپس دهد سیمش سمن را.
نظامی.
|| گزاردن. ادا کردن. || توختن.کلمات دیگر: