کلمه جو
صفحه اصلی

نابلسی

فرهنگ فارسی

شهرت عبدالغنی ابن اسماعیل بن عبدالغنی بن اسماعیل ابن احمد ( ۱۱۴۳ - ۱٠۵٠ ه. ) از شاعران بزرگ صوفیه . در دمشق تولد یافت و پس از تحصیل فقه و معانی و بیان و فنون حدیث به تصوف گرایید و به طریقت قادریه پیوست . از او آثار بسیار به جای مانده است که از آن جمله است انوار السلوک فی اسرار الملوک ایضاح الدلالات فی جواز سماع ال آلات ایضاح المقصود من معنی وحده الوجود و غیره .
ادریس بن یزید ابو سلیمان نابلسی ساکن عراق و مردی ادیب و شاعر است .

لغت نامه دهخدا

نابلسی. [ ب ُ ل ُ ] ( اِخ ) ( 1050 - 1143 هَ. ق. ) شیخ عبدالغنی بن اسماعیل بن عبدالغنی بن اسماعیل بن احمدبن ابراهیم ، معروف به نابلسی ازشاعران متصوف و مصنفان فراوان اثر دمشق است. به دمشق ولادت یافت و در دوازده سالگی پدرش درگذشت. پس از تحصیل فقه و اصول و حدیث و معانی و بیان ، بکار تدریس و تألیف پرداخت و در مباحثی از قبیل تصوف ، سفرنامه ،علوم ادبی ، لغت ، شعر و منطق آثاری از خود به جای گذاشت ، وی حنفی مذهب بود و به دلالت سیدعبدالرزاق گیلانی بطریقت نقشبندی قادری درآمد و در کتب محی الدین عربی و دیگر کتب صوفیه به تحقیق و مطالعه پرداخت . مردی کثیرالسفر بود، سفری به بغداد کرد و روزگاری را در آنجا گذرانید و از آن پس در لبنان و قدس و خلیل و مصر و حجاز و طرابلس سیر و سیاحتی کرد و سرانجام به دمشق بازآمد و در صالحیه دمشق مقام کرد و به سال 1143 هَ. ق. در همانجا درگذشت . برای اطلاع بیشتر از احوال وآثار وی رجوع شود به دائرةالمعارف اسلام ، سلک الدرر ج 3 ص 30، تاریخ الجبرتی ج 1 ص 154، معجم المطبوعات ص 1832، قاموس الاعلام ج 5 ص 3080 و ریحانةالادب ج 4 ص 139.

نابلسی. [ ب ُ ل ُ ] ( اِخ ) ( 541 - 600 هَ. ق. ) عبدالغنی بن عبدالواحدبن علی بن سرورالمقدسی الجماعیلی الدمشقی ، از حافظان حدیث و علماء رجال است. در جماعیل نزدیک نابلس تولد یافت و بدمشق سکونت گزید و در مصر درگذشت. صاحب تصانیفی است در علم رجال و حدیث. ( اعلام زرکلی ج 2 ص 533 ) ( ریحانةالادب ذیل جماعیلی ). رجوع به جماعیلی شود.

نابلسی. [ ب ُ ل ُ ] ( اِخ ) ( 1017 - 1062 هَ. ق. ) اسماعیل بن عبدالغنی بن اسماعیل بن احمد فقیه و ادیب است. اصلش از نابلس فلسطین است و در دمشق ولادت و وفات یافته است. کتاب الاحکام در شرح درر در 12 جلد از تألیفات اوست. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 107 ).

نابلسی. [ ب ُ ل ُ ] ( اِخ ) ادریس بن یزید، ابوسلیمان النابلسی ، ساکن عراق و مردی ادیب و شاعر بود. ابوبکر الصولی گوید ابوسلیمان نابلسی مرا در مربد بصره دیدار کرد، پرسیدم از کجا می آئی ؟ گفت : از نزد امیرتان فضل بن عباس ، وی مرا به حضور نپذیرفت و من ابیاتی سروده ام. بدو گفتم برای من بخوان ، چنین خواند:
لما تفکرت فی حجابک
عاتبت نفسی علی حجابک
فما أرها تمیل طوعاً
الاالی الیأس من ثوابک
قد وقع الیأس فاستوینا
فکن کما کنت باحتجابک

نابلسی . [ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) (1050 - 1143 هَ . ق .) شیخ عبدالغنی بن اسماعیل بن عبدالغنی بن اسماعیل بن احمدبن ابراهیم ، معروف به نابلسی ازشاعران متصوف و مصنفان فراوان اثر دمشق است . به دمشق ولادت یافت و در دوازده سالگی پدرش درگذشت . پس از تحصیل فقه و اصول و حدیث و معانی و بیان ، بکار تدریس و تألیف پرداخت و در مباحثی از قبیل تصوف ، سفرنامه ،علوم ادبی ، لغت ، شعر و منطق آثاری از خود به جای گذاشت ، وی حنفی مذهب بود و به دلالت سیدعبدالرزاق گیلانی بطریقت نقشبندی قادری درآمد و در کتب محی الدین عربی و دیگر کتب صوفیه به تحقیق و مطالعه پرداخت . مردی کثیرالسفر بود، سفری به بغداد کرد و روزگاری را در آنجا گذرانید و از آن پس در لبنان و قدس و خلیل و مصر و حجاز و طرابلس سیر و سیاحتی کرد و سرانجام به دمشق بازآمد و در صالحیه ٔ دمشق مقام کرد و به سال 1143 هَ . ق . در همانجا درگذشت . برای اطلاع بیشتر از احوال وآثار وی رجوع شود به دائرةالمعارف اسلام ، سلک الدرر ج 3 ص 30، تاریخ الجبرتی ج 1 ص 154، معجم المطبوعات ص 1832، قاموس الاعلام ج 5 ص 3080 و ریحانةالادب ج 4 ص 139.


نابلسی . [ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) (1017 - 1062 هَ . ق .) اسماعیل بن عبدالغنی بن اسماعیل بن احمد فقیه و ادیب است . اصلش از نابلس فلسطین است و در دمشق ولادت و وفات یافته است . کتاب الاحکام در شرح درر در 12 جلد از تألیفات اوست . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 107).


نابلسی . [ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) (541 - 600 هَ . ق .) عبدالغنی بن عبدالواحدبن علی بن سرورالمقدسی الجماعیلی الدمشقی ، از حافظان حدیث و علماء رجال است . در جماعیل نزدیک نابلس تولد یافت و بدمشق سکونت گزید و در مصر درگذشت . صاحب تصانیفی است در علم رجال و حدیث . (اعلام زرکلی ج 2 ص 533) (ریحانةالادب ذیل جماعیلی ). رجوع به جماعیلی شود.


نابلسی . [ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ادریس بن یزید، ابوسلیمان النابلسی ، ساکن عراق و مردی ادیب و شاعر بود. ابوبکر الصولی گوید ابوسلیمان نابلسی مرا در مربد بصره دیدار کرد، پرسیدم از کجا می آئی ؟ گفت : از نزد امیرتان فضل بن عباس ، وی مرا به حضور نپذیرفت و من ابیاتی سروده ام . بدو گفتم برای من بخوان ، چنین خواند:
لما تفکرت فی حجابک
عاتبت نفسی علی حجابک
فما أرها تمیل طوعاً
الاالی الیأس من ثوابک
قد وقع الیأس فاستوینا
فکن کما کنت باحتجابک
فان تزرنی أزرک أوان
تقف ببابی اقف ببابک
واﷲ ما أنت فی حسابی
الا اذا کنت فی حسابک .

(معجم البلدان ذیل نابلس ).




کلمات دیگر: