کلمه جو
صفحه اصلی

وا کرده

فرهنگ فارسی

( صفت ) - باز کرده گشوده : (( هم بر ورق گذشته گیرش وا کرده و در نوشته گیرش . ) ( نظامی ) ۲ - سرپوش برداشته . ۳ - گسترده ( فرش و جز آن ). ۴ - جدا کرده . ۵ - فارغ کرده . ۶ - چیده . ۷ - بریده . ۸ - دست خورده مقابل سر بسته .
باز کرده . یا دست خورده

لغت نامه دهخدا

واکرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) بازکرده. ( آنندراج ). گشوده. گشاده :
هم بر ورق گذشته گیرش
واکرده و درنوشته گیرش.
نظامی.
صائب بجز از جبهه واکرده تقدیر
مانع نشود هیچ سپر تیر قضا را.
صائب ( آنندراج ).
|| دست خورده. مقابل سربسته. جعبه یا بسته ای که در آن را گشوده باشند.


کلمات دیگر: