کلمه جو
صفحه اصلی

واخواستن

فارسی به انگلیسی

to protest, demand

demand, to (lodge a) protest


demand


لغت نامه دهخدا

واخواستن. [ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) بازخواستن. بازگرفتن :
داد تو واخواهم از هر بیخبر
داد که دهد جز خدای دادگر.
مولوی.
هرچه که نتوانی از آن خاستن
زشت بود دادن و واخواستن..
طفل بود کز خرد ناتوان
هرچه دهد بازستاند روان.
امیرخسرو.


کلمات دیگر: