attaining
نائل
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: ویژگی آن که به موقعیتی دست یافته است یا چیزی را دریافت کرده است
فرهنگ فارسی
بن فروه العبسی یکی از شجاعان دیار شام بروزگار حکومت مروان و از سرشناسان قوم خویش بود بسال ۱۲۲ ق هنگام قیام زید بن علی در عراق نائل در کوفه بود و بجنگ زید شتافت .
( اسم ) ۱ - رسیده .۲ - بمقصودرسیده .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نائل. [ ءِ ] ( ع ص ) ( از «ن ی ل » ) آن که می یابد و حاصل میکند و میرسد به چیزی. ( ناظم الاطباء ). رسنده. یابنده. || رسیده. ( ناظم الاطباء ). دریافته.
- نائل آمدن به ؛ رسیدن به. موفق شدن. دریافتن. به دست آوردن. تحصیل کردن.
- نائل شدن ؛ دریافتن و رسیدن. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِ ) ( از «ن ول » ) عطا. ( مهذب الاسماء ). دهش.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بخشش. ( شمس اللغات ). || ( ص ) عطادهنده. ( مهذب الاسماء ). عطاکننده. ( شمس اللغات ). || ( مص ) نال الرجل نائلا؛ جوانمرد و بسیار عطا گردید آن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
نائل. [ءِ ] ( اِخ ) ابن قیس. یکی از سرداران سپاه معاویةبن ابی سفیان در جنگ با علی بن ابیطالب. در حبیب السیر ج 1 ص 545 نام وی در جمع سران سپاه معاویه ذکر شده است.
نائل. [ ءِ ] ( اِخ ) ابن مطرف بن رزین بن انس السلمی. از رواة احادیث نبوی است. در المصاحف ص 104. حدیثی از او نقل شده است.
نائل. [ ءِ ] ( اِخ ) ابن فروةالعبسی یکی از شجاعان دیار شام به روزگار حکومت مروان و از سرشناسان قوم خویش بود. به سال 122 هَ. ق. هنگام قیام زیدبن علی در عراق ، نائل در کوفه بود و به جنگ زید شتافت. نصربن خزیمه ( از طرفداران زید ) به مقابله او برخاست با هم جنگیدند و هر دو از پای درآمدند. از ( الاعلام زرکلی ).
نائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن فروةالعبسی یکی از شجاعان دیار شام به روزگار حکومت مروان و از سرشناسان قوم خویش بود. به سال 122 هَ . ق . هنگام قیام زیدبن علی در عراق ، نائل در کوفه بود و به جنگ زید شتافت . نصربن خزیمه (از طرفداران زید) به مقابله ٔ او برخاست با هم جنگیدند و هر دو از پای درآمدند. از (الاعلام زرکلی ).
نائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مطرف بن رزین بن انس السلمی . از رواة احادیث نبوی است . در المصاحف ص 104. حدیثی از او نقل شده است .
نائل . [ ءِ ] (ع اِ) (از «ن ی ل ») عطیه . (اقرب الموارد). نصیب . (ناظم الاطباء).
نائل . [ ءِ ] (ع ص ) (از «ن ی ل ») آن که می یابد و حاصل میکند و میرسد به چیزی . (ناظم الاطباء). رسنده . یابنده . || رسیده . (ناظم الاطباء). دریافته .
- نائل آمدن به ؛ رسیدن به . موفق شدن . دریافتن . به دست آوردن . تحصیل کردن .
- نائل شدن ؛ دریافتن و رسیدن . (ناظم الاطباء).
|| (اِ) (از «ن ول ») عطا. (مهذب الاسماء). دهش .(منتهی الارب ) (آنندراج ). بخشش . (شمس اللغات ). || (ص ) عطادهنده . (مهذب الاسماء). عطاکننده . (شمس اللغات ). || (مص ) نال الرجل نائلا؛ جوانمرد و بسیار عطا گردید آن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
نائل . [ءِ ] (اِخ ) ابن قیس . یکی از سرداران سپاه معاویةبن ابی سفیان در جنگ با علی بن ابیطالب . در حبیب السیر ج 1 ص 545 نام وی در جمع سران سپاه معاویه ذکر شده است .
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] عطیه، بخشش.
دانشنامه عمومی
کارل سندرز: خواننده، گیتار، بیس، کیبورد، باغلاما (۱۹۹۳ تا کنون)
دالاس تولر-وی: خواننده، گیتار (۱۹۹۷ تا کنون)، بیس (فقط در استودیو: ۲۰۰۲، ۲۰۰۷، ۲۰۰۹)
جورج کولیاس: درام، پرکاشن (۲۰۰۴ تا کنون)
تاد الیس: بیس، خواننده (۲۰۱۲ تا کنون)