( مادر آورد ) مادر آورده : دشمن ز نحوس مادر آورد آغاز مخالفت بر آورد . ( تحفه العراقین . قر .۲۱ )
مادراورد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مادرآورد ) مادرآورد. [ دَ وَ ] ( ن مف مرکب ) مادرآورده. به ارث رسیده از مادر. موروثی. مادرزاد. آنچه که از مادر رسیده باشد. ذاتی :
مرا هست این نکوئی مادرآورد
مرا دایه به مهر و ناز پرورد.
آغاز مخالفت برآورد.
هوای تو عرضی نیست مادرآورد است.
مگرد از سرشتی که بود از نخست.
که از طالع مادرآورد من.
مرا هست این نکوئی مادرآورد
مرا دایه به مهر و ناز پرورد.
( ویس و رامین ).
دشمن ز نحوس مادرآوردآغاز مخالفت برآورد.
( تحفةالعراقین ).
بروزگار هوای تو کم شود، نی نی هوای تو عرضی نیست مادرآورد است.
خاقانی.
وفا خصلت مادرآورد توست مگرد از سرشتی که بود از نخست.
نظامی.
فغان من از دست جور تو نیست که از طالع مادرآورد من.
سعدی.
فرهنگ عمید
( مادرآورد ) مادرزادی.
کلمات دیگر: