کسی که مار را دیده و از آن ترسیده باشد
مار دیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ماردیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که مار را دیده و از آن ترسیده است. که از مار ترسد :
ترسم ز رسن که ماردیده ام
چه مارکه اژدها گزیده ام.
ماردیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
ترسم ز رسن که ماردیده ام
چه مارکه اژدها گزیده ام.
نظامی.
- امثال :ماردیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
کلمات دیگر: