کلمه جو
صفحه اصلی

یاقوت بار

فرهنگ فارسی

که یاقوت می بارد

لغت نامه دهخدا

یاقوت بار. ( نف مرکب ) که یاقوت از آن می بارد :
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار .
نظامی.
|| اشک خونین بارنده. اشکبار :
یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را
از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.
سنائی.
دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت
که در دو دیده یاقوت بار برگردد .
سعدی.


کلمات دیگر: