کلمه جو
صفحه اصلی

بازمان

فارسی به انگلیسی

residual magnetism


forbidden, prohibition, survivable


فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) توقف درنگ . ۲ - ( اسم ) مقدارثابتی که بر جای میماند

فرهنگ معین

(زْ ) ۱ - (اِ مص . ) توقف ، درنگ . ۲ - (اِ. ) مقدار ثابتی که برجای می ماند.

لغت نامه دهخدا

بازمان.( حامص مرکب ) توقف. ( برهان قاطع ). درنگ. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || مقدار ثابتی که بر جای میماند . ( لغات مصوبه فرهنگستان ). مقصود حاصل کار و یا نتیجه خالصی است که از نتیجه به راه افتادن دستگاهی یا کارخانه ای بدست می آید.

فرهنگ عمید

۱. توقف، درنگ.
۲. (صفت مفعولی ) آنچه از چیزی یا حاصل کاری برجا بماند.


کلمات دیگر: