کلمه جو
صفحه اصلی

یاساق

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- سیاست . ۲- فسق (سنگلاخ ) : برنددست بدست اهل عشرتم همه روز چوقحبهای که بزورش برندشب به یساق . ( ملافوقی ) ۳ - ترتیب وساختگی .

لغت نامه دهخدا

یاساق. ( ترکی / مغولی ، اِ ) شریعت مغولان را گویند. ( برهان )( آنندراج ). به ترکی بدعت و مهم و سفر و کمک و مددی که پادشاهان را رعیت کند در دادن لشکر بدون مواجب به وقت ضرورت و طیاری جنگ باشد. ( فرهنگ وصاف از فرهنگ نظام و آنندراج ). تدبیر امور لشکر و ترتیب صفوف. ( ازفرهنگ شعوری ج 2 ورق 444 ). قوانین چنگیزی. یاسا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بعد از اقامت مراسم شادمانی... از حال یاساق و یوسون و عادت و رسوم برادر خویش سلطان سعید غازان خان... تفحص فرمود. ( جامعالتواریخ رشیدی ). و آنچ مشهورند از آنانک براه یاساق از پدر به او رسیده اند. ( جامعالتواریخ رشیدی ). در اوایل سن طفولیت اطفال و اتراب را جمع گردانیدی و ایشان را یاساق و یوسون و شیوه داروگیر آموختی. ( تاریخ غازانی چ کارل یان ص 8 ). اغوتای ترخان پسر حیبک ترخان و طوغان تیمور از قوم منکقوب را به یاسا رسانیدندو آنچه موجب یاساق بزرگ بود در هر باب بتقدیم پیوست. ( تاریخ غازانی ص 150 ). فرمود تا احتیاط کرده در مواضع ضروری میلها به سنگ و گچ بسازند و لوحی که ذکر عدد راه داران آن موضع و شرایط یاساق که در این باب معین است بر آنجا نوشته باشند... ( تاریخ غازانی ص 281 ). جد بزرگ ما چنگیزخان در بدو فطرت به تأیید الهی والهام ربانی مخصوص بود و یاساق خود را از موی باریکتر رعایت میکرد. ( تاریخ غازانی ص 303 ). فرزندان ایشان هر کدام که یاساق و آیین مملکت مضبوط داشتند... ذکرجمیل او برصفحه روزگار مانده. ( تاریخ غازانی ص 304 ). در ایام او ( اباقاخان ) خلائق ایمن و آسوده و ترتیب یاساق و عدل و سیاست پدرش هولاگوخان برقرار باقی. ( تاریخ غازانی ص 313 ). اکثر اموال نقد سرخ بخزانه می رسدویاساق نیست که اجناس آرند. ( تاریخ غازانی ص 322 ).
تاراج دلها می کنی در شهر یغما می کنی
برخسته غوغا می کنی نشنیده ای یاساق را.
خواجوی کرمانی ( از فرهنگ شعوری ج 2ورق 1444 ).
ظلم دریاساق او عدل است و دشنام آفرین
رسم و آیینش ببین و عدل و یاساقش نگر.
خواجوی کرمانی.
|| زجر و تحذیر. ( فرهنگ قدری از حاشیه برهان چ معین ). || منع. نهی. قدغن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || تنبیه. ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 444 ). || عذاب. شکنجه مجرم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به یاسا و یاسق شود.

پیشنهاد کاربران

یاساق =
( واژه ای ترکی، مربوط به قرن هفتم هجری، زمان حکومت ایلخانان مغول به ایران )
1_ شریعت مغولان را گویند.
2_ رسم، سنت، آیین، عرف، راه، روش.
3_ سیاست.
4_ قانون.


کلمات دیگر: