( اسم ) جمع : ترب : ۱ - همسالان همزادان هم سنان هم عمران . ۲ - هم سران اقران دوستان . ۳ - زنان نو عمر دختران دوشیزه .
خاک بر چیزی افشاندن
اتراب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ترب . همزادان . همسالان . اَسنان . هم سنان . هم عمران . || همسران . اَمثال . اقران . دوستان : با طراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اَتراب خویش بی نظیر است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بسبب مناسبت شباب در زمره ٔ اَتراب و اصحاب او منتظم گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بقوت شباب و مساعدت اصحاب و اتراب بر ملک مستولی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). اقوال ابناء زمان و اتراب و اقران که اخوان دیوانند... (جهانگشای جوینی ). || زنان نوعمر. دختران دوشیزه : و روزی چند باستیفای لذات با لدات و اتراب مشغول گشت . (جهانگشای جوینی ).
اتراب . [ اِ ] (ع مص ) خاک بر چیزی افشاندن . خاک برانداختن بر چیزی . خاک بر چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خاک گردانیدن . (زوزنی ). || در خاک غلطیدن . بخاک دوسیدن . خود را بخاک آلودن . خاک آلوده شدن . || توانگر شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بسیارمال شدن . بی نیاز شدن . || کم مال شدن . (از اضداد است ). توانگری . || مالک بنده ای گردیدن که سه بار مملوک شده باشد.
ترب#NAME?