ابنه
فارسی به انگلیسی
itching in the fundement, prurience
فرهنگ فارسی
دختر، بنت، عیب، حقد، کین، کینه، عقده، گره، گره چوب، نام خارش یامرضی درمقعد
۱ - ( اسم ) گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن . ۳ - سر حلقوم شتر. ۴ - ( اسم ) دشمنی عداوت کینه . ۵ - عیب آهو تباهی و صمت . ۶ - بیماری ضد طبع .۷ - یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند .
دختر
۱ - ( اسم ) گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن . ۳ - سر حلقوم شتر. ۴ - ( اسم ) دشمنی عداوت کینه . ۵ - عیب آهو تباهی و صمت . ۶ - بیماری ضد طبع .۷ - یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند .
دختر
فرهنگ معین
(اُ نِ ) [ ع . ابنة ] ۱ - (اِ. ) عقده ، گره ، گره در رسن ، چوب . ۲ - قوزک ساق . ۳ - عیب ، کینه . ۴ - نام بیماری خارشِ مقعد.
لغت نامه دهخدا
ابنه . [ اِ ن َ ] (ع اِ) دختر. بنت . ج ، بنات .
ابنه. [ اِ ن َ ] ( ع اِ ) دختر. بنت. ج ، بنات.
ابنه. [ اُ ن َ ] ( ع اِ ) دُژَک. ( مهذب الاسماء ). گره. عقده. || گره در رسن. || گره در چوب. || دُژَک نی ، یعنی گره آن. || دُژَک ساق ، یعنی قوزک آن. || سر حلقوم اشتر. غلصمه بعیر. || مرداستواررای. || دشمنی. عداوت. اِحن. حِقد.کین. کینه. || وصمت. عیب. آهو. || تباهی. || بیماری ضد طبع. ج ، اُبَن.
ابنه. [ اُ ن َ ] ( ع اِ ) دُژَک. ( مهذب الاسماء ). گره. عقده. || گره در رسن. || گره در چوب. || دُژَک نی ، یعنی گره آن. || دُژَک ساق ، یعنی قوزک آن. || سر حلقوم اشتر. غلصمه بعیر. || مرداستواررای. || دشمنی. عداوت. اِحن. حِقد.کین. کینه. || وصمت. عیب. آهو. || تباهی. || بیماری ضد طبع. ج ، اُبَن.
ابنه . [ اُ ن َ ] (ع اِ) دُژَک . (مهذب الاسماء). گره . عقده . || گره در رسن . || گره در چوب . || دُژَک نی ، یعنی گره آن . || دُژَک ساق ، یعنی قوزک آن . || سر حلقوم اشتر. غلصمه ٔ بعیر. || مرداستواررای . || دشمنی . عداوت . اِحن . حِقد.کین . کینه . || وصمت . عیب . آهو. || تباهی . || بیماری ضد طبع. ج ، اُبَن .
فرهنگ عمید
دختر؛ بنت.
۱. میل جنسی مرد برای مفعول واقع شدن.
۲. (صفت) مبتلا به ابنه.
دختر، بنت.
۱. میل جنسی مرد برای مفعول واقع شدن.
۲. (صفت ) مبتلا به ابنه.
۱. میل جنسی مرد برای مفعول واقع شدن.
۲. (صفت ) مبتلا به ابنه.
دانشنامه عمومی
اَبِنِه ((به فرانسوی: Abéné) روستایی در کشور سنگال است که در ناحیه زیگینچور واقع شده و طبق سرشماری سال ۲۰۰۲ میلادی، ۱٬۹۳۵ نفر جمعیت داشته است.
فهرست شهرهای سنگال
فهرست شهرهای سنگال
wiki: جَوف در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می باشد. این روستا از روستاهای آباد بادیهٔ (ظبا) در منطقهٔ شرقی یمن است. این روستا در پایهٔ (کوه ظبیان) واقع شده است.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
در حدود ۲۶۰ نفر جمعیت دارد. آب وهوای روستا معتدل ودارای خاکی حاصلخیز می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
در حدود ۲۶۰ نفر جمعیت دارد. آب وهوای روستا معتدل ودارای خاکی حاصلخیز می باشد.
wiki: ابنه (یمن)
یک مریضی است. خارش معقد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اُبنه نوعی بیماری است که از آن به مناسبت در باب حدود سخن گفته شده است.
ابنه بیماری خارش مقعد است که مبتلای آن، خواهان لواط کردن دیگری با او می باشد.
احکام ابنه
اگر به کسی نسبت اُبنه داده شود و عرف این نسبت را نسبت لواط بداند، بر نسبت دهنده حد قذف جاری می شود.
ابنه بیماری خارش مقعد است که مبتلای آن، خواهان لواط کردن دیگری با او می باشد.
احکام ابنه
اگر به کسی نسبت اُبنه داده شود و عرف این نسبت را نسبت لواط بداند، بر نسبت دهنده حد قذف جاری می شود.
wikifeqh: ابنه
پیشنهاد کاربران
به نقل از کتاب مدیر مدرسه آل احمد
اُبنه داشتن ( اصطلاح )
اُبنه داشتن ( اصطلاح )
کلمات دیگر: