کلمه جو
صفحه اصلی

هاتف غیب

فرهنگ فارسی

هتره نام یونانی الحضر است این شهر بمسافت سه روز راه از موصل کنونی واقع بود و قلعه محکمی داشت . بمعنی رشته ایست که از عالم غیب آواز دهد و این اسم فاعل است از هتف که بمعنی آواز دادن است از کشف و منتخب و لطایف . فرشته ایکه از عالم غیب آواز دهد .

لغت نامه دهخدا

هاتف غیب. [ ت ِ ف ِ غ َ / غ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی فرشته ای است که از عالم غیب آواز دهد و این اسم فاعل است از هتف که به معنی آواز دادن است. ازکشف و منتخب و لطایف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). فرشته ای که از عالم غیب آواز دهد. ( ناظم الاطباء ). فرشته ای که آواز دهد یا چیزی بگوید که اهل زمین بشنوند. ( فرهنگ نظام ). سروش. سروش غیب. ملهم غیب :
ز بارگاه محمد ندای هاتف غیب
به من رسید که خاقانیا بیار ثنا.
خاقانی.
ندای هاتف غیبی زچارگوشه عرش
صدای کوس الهی به پنج نوبت لا.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 31 ).
یکی هاتف از غیبش آواز داد.
سعدی ( بوستان ).
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا میفرستمت.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 63 ).
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 191 ).


کلمات دیگر: