کلمه جو
صفحه اصلی

یایلاغ

فرهنگ فارسی

جایی که تابستان در آن اقامت کنند منطقه خوش آب و هوا که بهنگام تابستان بدانجا روند

لغت نامه دهخدا

یایلاغ. ( ترکی ، اِ ) ییلاق. جایی که تابستان در آن اقامت کنند. منطقه خوش آب و هوا که بهنگام تابستان بدانجا روند : چون هواگرم شد سلطان از اوچه عزم یایلاغ کوه جود و بلاله و رکاله کرد. ( جهانگشای جوینی ). در آن مدت که از یایلاغ مواکب میمون در جنبش آمد فرمان شد تا تمامت سفاین را با ملاحان موقوف کردند. ( جهانگشای جوینی ). غازان را به فرزندی به شما می سپارم و باوق بخشی ختایی نیزبا شما باشد و با سالجوق بهم بیایلاغ دماوند روید. ( تاریخ مبارک غازانی ص 10 ). پادشاه اسلام از اسدآباد برعزم یایلاغ الاتاغ حرکت فرمود. ( تاریخ مبارک غازانی ص 111 ). غره ذی الحجه زفاف قتلغ شاه نویان بود با ایل قتلغ دختر گیخاتو و در آن یایلاغ جمعی مقربان... کنگاجی کرده بودند. ( تاریخ مبارک غازانی ص 134 ). لاجرم تمامت گله های مغول که در یایلاغ و قشلاق می بستند می گرفتند و برمی نشستند. ( تاریخ مبارک غازانی ص 271 ). پادشاه اسلام... فرمان داد تا در هر ولایتی از قشلاق و یایلاق به هنگام ارتفاع در انبار ریزند. ( تاریخ مبارک غازانی ص 301 ). مصحلت در آن است که از ممالک و ولایاتی که بر راه گذر لشکر و یایلاغ و قشلاق ایشان افتاده... تمامت به اقطاع به لشکر دهیم. ( تاریخ مبارک غازانی ص 302 ).


کلمات دیگر: