مترادف جنگجویی : جنگاوری، چالشگری، رزمجویی، سلحشوری، شجاعت، میدانداری
جنگجویی
مترادف جنگجویی : جنگاوری، چالشگری، رزمجویی، سلحشوری، شجاعت، میدانداری
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
قتال
مترادف و متضاد
جنگاوری، چالشگری، رزمجویی، سلحشوری، شجاعت، میدانداری
فرهنگ فارسی
جنگاوری دلیری شجاعت .
لغت نامه دهخدا
جنگجویی. [ ج َ ] ( حامص مرکب ) ستیزه جویی. مخاصمت و منازعت. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. جنگاوری، دلیری.
۲. [مجاز] مبارزه.
۲. [مجاز] مبارزه.
کلمات دیگر: