کلمه جو
صفحه اصلی

بامحبت


مترادف بامحبت : بامهر، رئوف، شفیق، صمیمی، مشفق، مهربان، مهرپرور

متضاد بامحبت : نامهربان، بی مهر، کم محبت

فارسی به انگلیسی

affectionate, kind, loving


loving


loving, affectionate, loving, kind, affectionately, affectionnate

فارسی به عربی

نوع

مترادف و متضاد

بامهر، رئوف، شفیق، صمیمی، مشفق، مهربان، مهرپرور ≠ نامهربان، بی‌مهر، کم‌محبت


kind (صفت)
خوب، مهربان، خیر، خوش خلق، خوش مزاج، خوش جنس، با محبت، مشفق، مهربانی شفقت امیز

loving (صفت)
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز

warm-hearted (صفت)
مهربان، با محبت

فرهنگ فارسی

که محبت دارد دوستدار

لغت نامه دهخدا

بامحبت. [ م َح َب ْ ب َ ] ( ص مرکب ) ( از با+ محبت ) که محبت دارد. آنکه با محبت است ، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود.

پیشنهاد کاربران

خونگرم

ودود


کلمات دیگر: