کلمه جو
صفحه اصلی

پژوهشگر


مترادف پژوهشگر : پژوهنده، جست وجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق

فارسی به انگلیسی

inquisitor, researcher, student

مترادف و متضاد

scholar (اسم)
عضو فرهنگستان، محقق، ادیب، دانشمند، خردمند، دانشور، پژوهشگر، دانش پژوه، اهل تتبع، شاگرد ممتاز

researcher (اسم)
پژوهشگر

researchist (اسم)
محقق، پژوهشگر

پژوهنده، جستجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق


فرهنگ فارسی

پژوهش کننده
( صفت ) پژوهش کننده .

لغت نامه دهخدا

پژوهشگر. [ پ ِ / پ َ هَِ گ َ ] ( ص مرکب ) پژوهش کننده.

فرهنگ عمید

پژوهش کننده.

پیشنهاد کاربران

کاونده ، کاوا ، کاوه ، کاوشگر، کاونده، کاوا، کاوکار،

جست و جو گر ها

عضوفرهنگستان


کلمات دیگر: