کلمه جو
صفحه اصلی

جلوگیر


مترادف جلوگیر : بازدارنده، رادع، مانع، مزاحم

فارسی به انگلیسی

hedge, athwart, balk, bar, blocker, check, constraint, exclusive, fence, hindrance, preventive, impediment, inhibition, inhibitory, obstacle, obstructive

athwart, balk, bar, blocker, check, constraint, exclusive, fence, hindrance, preventive, impediment, inhibition, inhibitory, obstacle


مترادف و متضاد

بازدارنده، رادع، مانع، مزاحم


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه جلوگیری کند مانع .
دهی از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در ۲۵ هزار گزی جنوب ملاوی - کنار خاوری راه شوسه خرم آباد باندیمشک موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن گرمسیری است .

فرهنگ معین

(جُ یاجِ لُ ) [ تر - فا. ] (ص فا. ) مانع .

لغت نامه دهخدا

جلو گیر. [ ج ِ ل ُ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 36هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 12هزارگزی شوسه تبریز - اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 279 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان گلیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

جلو گیر. [ ج ِ ل ُ ]( اِخ ) دهی از دهستان مرغا بخش ایزه شهرستان اهواز واقع در 42هزارگزی جنوب باختری ایزه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 75 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جلو گیر. [ ج ِ ل ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 25هزارگزی جنوب ملاوی ، کنار خاوری راه شوسه خرم آباد باندیمشک. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن گرمسیری است. سکنه آن 1000 تن. آب آن از رودخانه جلوگیر و محصول آن غلات ، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفه کهزادوند میر هستند. عده ای در ساختمان و عده ای چادرنشین میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

آنکه یا آنچه جلو کسی یا چیزی را بگیرد.

دانشنامه عمومی

جلوگیر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جلوگیر (ایذه)
جلوگیر (پلدختر)
جلوگیر (نیر)

پیشنهاد کاربران

مانع, جلوگیرنده


کلمات دیگر: