کلمه جو
صفحه اصلی

پس افکند


مترادف پس افکند : اندوخته، پس انداز، ذخیره، میراث

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند . ۲- آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد.

لغت نامه دهخدا

پس افکند. [ پ َ اَ ک َ ] ( ن مف مرکب ) پس اوگند. پس افگند.ذخیره. پس افتاده. پس انداز. اندوخته. مانید. یخنی :
هم بعلم خودش بده پندی [ کذا ]
که ندارد جز این پس افکندی.
اوحدی.
|| میراث. ( برهان قاطع ).

دانشنامه عمومی

[pasafkand] چیزی که از کسی باقی بماند، ارث.


پیشنهاد کاربران

میراث. . پس انداز


کلمات دیگر: