کلمه جو
صفحه اصلی

جوینده


مترادف جوینده : جست وجوگر، جویا، متجسس، متفحص

فارسی به انگلیسی

acquisitive, scourer, searcher, seeker

seeker


فارسی به عربی

صیاد

مترادف و متضاد

hunter (اسم)
جوینده، شکارچی، طعمه شکار، صیاد، اسب یا سگ شکاری

quester (اسم)
جوینده، جستجو کننده

acquisitive (صفت)
اکتسابی، جوینده، اکتساب کننده، فراگیرنده

جستجوگر، جویا، متجسس، متفحص


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- جستجو کننده طلب کننده . ۲- تفتیش کننده پرسنده . جمع : جویندگان .

فرهنگ معین

(یَ دِ ) (ص فا. ) جستجو کننده .

لغت نامه دهخدا

جوینده. [ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) از جستن ، جستجوکننده. طالب. ( منتهی الارب ) ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
تا مثل باشد که هر جوینده ای یابنده است
هرچه جوید خاطرت هم درزمان یابنده باد.
ابن یمین.
عاقبت جوینده یابنده بود
( سایه حق بر سر بنده بود... ).
مولوی.
|| تفتیش کننده. پرسنده. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، جویندگان. || متتبع. محقق :
زمانه سراسر پر از جنگ بود
به جویندگان بر جهان تنگ بود.
فردوسی.
- جوینده راه ؛ مستشیر. مشاور. مهتدی. راه جوی :
چنین داد پاسخ گرانمایه شاه
که ای پهلوانان جوینده راه.
فردوسی.
یکی مرد بیدار جوینده راه
فرستاد نزدیک کاوس شاه.
فردوسی.
بموبد چنین گفت جوینده راه
که اکنون چه سازیم با ساوه شاه ؟
فردوسی.
- جوینده کام :
بر آن نامداران جوینده کام
ملوک طوایف نهادند نام.
فردوسی.

فرهنگ عمید

جستجوکننده، طلب کننده، کاوش کننده: گر گران و گر شتابنده بُوَد / آن که جوینده ست یابنده بُوَد (مولوی: ۳۷۲ ).

واژه نامه بختیاریکا

جورا

پیشنهاد کاربران

جست و جو کننده

ببخشید سوالی که از محضر بزرگان علم و ادب داشتم و اینکه دوستان و حضار گرامی؛
میخواهم بدانم که تلفظ و نوشتاری لاتین کلمه بارجو ( جوینده بار ) آیا کدامیک از این موارد درست است؟


الف :Barjo.

ب :Barjou

ج :Barju

د:BARGOU

لطفا جواب صحیح را به این شماره what's up در صورت تمایل به مشارکت بفرستید

09376801980 عبدالهی

Roham11318@gmail. com

Email Address 🖕


کلمات دیگر: