کلمه جو
صفحه اصلی

پریش


مترادف پریش : آشفته، پریشان، سرگردان، سرگشته، متشتت، متفرق

فارسی به انگلیسی

distressed, distracted, disturbed, dishevelled


مترادف و متضاد

آشفته، پریشان


سرگردان، سرگشته


متشتت، متفرق


۱. آشفته، پریشان
۲. سرگردان، سرگشته
۳. متشتت، متفرق


فرهنگ فارسی

پریشان، پراکنده، متفرق، زلف پریش، خاک پریش
( صفت ) ۱- پریشان . ۲- بباد داده فرو فشانده بیفشانده : زلف پریش جعد پریش. ۳- ( اسم ) در ترکیب معنی ( پریشنده ) و ( پریشان کننده ) دهد : خاطر پریش لغو پریش خاک پریش . پریشان ( صفت ) ۱- در حال پریشانی در حال پریشیدن. ۲- ژولیده آشفته بهم بر آمده پشولیده بشوریده در هم و بر هم آشفته وژگال آلفته . ۳- پراکنده پریشیده پراشیده پریش متفرق متشتت . ۴- سر گردان سرگشته دلتنگ مضطرب متوحش بیحواسی بد حال محزون . ۵- تهی دست تنگدست بی چیز فقیر بی بضاعت . یا بخت پریشان. بخت بد طالع بد تقدیر ناسازگار . یا حدیث پریشان . داستان و کلام پراکنده و بی اساس . یا خواب پریشان . خواب آشفته و در هم و بر هم. یا سخن پریشان . سخن بیهوده کلام بی ترتیب گفتار نامربوط.
پریشان پریشیده

فرهنگ معین

(پَ ) (ص . ) ۱ - پریشان . ۲ - به باد داده . ۳ - (اِفا. ) در ترکیب با واژه های دیگر معنی (پریشان کننده ) دهد: خاطرپریش . ۴ - به صورت اضافه معنای پریشان می دهد، زلف پریش .

لغت نامه دهخدا

پریش. [ پ َ ] ( ن مف مرخم ) پریشان. پریشیده. پراکنده. تار و مار. متفرق. جداکرده. پراشیده. بازپاشیده. || ( ن مف ) فروفشانده. بیفشانده. افشانده. ببادداده : زلف پریش ( بصورت اضافه ) :
نیک ماند خم زلفین سیاه تو به دال
نیک ماند شکن جعد پریش تو به جیم.
فرخی.
|| ( نف مرخم ) در کلمات مرکبه ذیل مخفف پریشنده ، بمعنی پریشان کننده ، پراکننده است : خاطرپریش. خاک پریش. و شاید دندان پریش نیز از این قبیل باشد :
در خموشی نبود لهواندیش
گاه گفتن نبود لغوپریش.
سنائی ( از فرهنگ جهانگیری ).
باد بر سده تو هم نرسد
باد فکرت نه باد خاک پریش.
انوری.

فرهنگ عمید

۱. پریشیده، پریشان.
۲. پراکنده، متفرق.
۳. به بادداده (به صورت اضافه ): زلفِ پریش.
۴. (بن مضارعِ پریشیدن ) = پریشیدن
۵. پریشان کننده، پریشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): خاطرپریش، خاک پریش.

دانشنامه عمومی

در ترکیبیات یک پریش یک جایگشت است که هیچ کدام از عناصر در مکان اصلی خود نمی باشند در حقیقت یک رابطهٔ F {\displaystyle F} وجود دارد از مجموعهٔ S {\displaystyle S} به خودش بدون آن که هیچ عضوی با خودش رابطه داشته باشد یعنی برای همهٔ x {\displaystyle x} های عضو S {\displaystyle S} داریم F ( x ) {\displaystyle F(x)} مخالف x {\displaystyle x} است .و یک مشکل تکراری محاسبهٔ تعداد پریش ها است مشکل شمارش پریش ها اولین بار در سال ۱۷۰۸ توسط Pierre Reymond بررسی شد و البته هم زمان Nicholas Bernoulli روی این موضوع کار می کرد.
بیایید پریش بسازیم!
Bogart, Kenneth P. and Doyle, Peter G. (1985).Non-sexist solution of the ménage problem
Dickau, Robert M.. Derangement diagrams
Dickau, Robert M..Figures Using Mathematica
Hassani, Mehdi. Derangements and Applications. Journal of Integer Sequences (JIS), Volume 6, Issue 1, Article 03.1.2, 2003.
Weisstein, Eric W. Derangement. MathWorld–A Wolfram Web Resource.
فرض کنید یک استاد می خواهد ۴ تا آزمون را بین ۴ تا دانشجو تقسیم کند که دانشجوی A {\displaystyle A}   آزمون A {\displaystyle A}   و دانشجوی B {\displaystyle B}   هم آزمون B {\displaystyle B}   را بدهد و D {\displaystyle D}   و C {\displaystyle C}   هم همین طور ولی پروفسور هنگام پخش برگه ها دچار اشتباه می شود و اکنون هیچکدام از دانشجویان برگهٔ خود را ندارد چندین راه برای برگه ها در دست دانشجویان وجود دارد؟ از میان ۲۴ تا جایگشت فقط ۹تا از آن ها پریش هستند.
BADC, BCDA, BDAC,CADB, CDAB, CDBA,DABC, DCAB, DCBA
و در هر کدام از جایگشت های دیگر حداقل یکی از دانشجویان برگهٔ خودش را دارد.و یا مثلاً می توان مسئله را این چنین بیان کرد که n {\displaystyle n}   تا نامه داریم که نامهٔ۱ باید به نفر اول و نامهٔ۲ به نفر دوم و ... برسد و اگر پستچی دچار اشتباه شود به چند طریق ممکن است هیچکس نامهٔ خودش را نگیرد؟باز هم محاسبهٔ پریش !

پیشنهاد کاربران

پریش ( Pəriş ) :در زبان ترکی نوعی بلغور گندم دانه درشت است

واژه ی پارسی در حالت اسم و بمعنی "نا میزانی" یا " بی ثباتی" بکار می رفته است. . . "پریشان" در حالت صفت بمعنی "بهم ریخته" و "نامیزان" و یا "آشفته" است ( واژه ی "ناموزون" در واقع غلطی مصطلح در بیان "نامیزان" بوده است! ) . . . حالت فعلی از آن "پریشدن' بوده است. . . مانند پژمردن ، خستن ، ووو
پریش: درهم،
مشتق از واژه ریش: زخمی، آسیب دیده


کلمات دیگر: