برابر پارسی : گرد آمدن، فراهم شدن
جمع شدن
برابر پارسی : گرد آمدن، فراهم شدن
فارسی به انگلیسی
accumulate, add, collapse, throng
فارسی به عربی
انکمش , تجمع , تراکم , جمع , خلیة النحل , قطیع
مترادف و متضاد
خرد شدن، جمع شدن، منقبض کردن، چروک شدن، منقبض شدن، خزیدن، فشردن، چروک کردن، شانه خالی کردن از، کوچک شدن، اب رفتن
جفت کردن، انباشتن، متراکم کردن، گرد امدن، جمع شدن، گرد اوردن، سوار کردن، فراهم اوردن، هم گذاردن، انجمن کردن
جمع کردن، جمع شدن، متراکم ساختن، توده کردن
جمع شدن، فرا خواندن، جمع اوری کردن
جمع کردن، گرد کردن، گرد امدن، جمع شدن، بزرگ شدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، استباط کردن
گرد امدن، جمع شدن، چروک شدن
جمع کردن، گرد امدن، جمع شدن، ازدحام کردن، بصورت گله ورمه در امدن
جمع شدن، انبار شدن
جمع شدن، در بر گرفتن، در بستر غنودن
جمع شدن، عقب کشیدن، تو رفتن
جمع شدن، اجتماع کردن
جمع شدن، دسته شدن
جمع شدن، طبقه بندی کردن، گروه بندی کردن، دسته دسته کردن
جمع شدن، پیچاندن، گره زدن، فشردن، ناگهان کشیدن، بهم کشیدن
جمع شدن، بی اراده کار کردن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
متحد کردن، گرد امدن، جمع شدن
جمع شدن، گرد هم امدن
جمع شدن، بشکل هسته شدن، تشکیل هسته دادن
جمع شدن، گره زدن، بهم کشیدن
واژه نامه بختیاریکا
تَل گریدِن؛ چَل گریدِن؛ کُت زِیدِن؛ ور چیدِن؛ گرد آویدِن
پیشنهاد کاربران
باهمیدن - فراهمیدن
غنچه شدن. [ غ ُ چ َ/ چ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه ازجمع شدن و گرد شدن. ( انجمن آرا ) ( از برهان قاطع ) .
crowd around
کلمات دیگر: