مترادف تاق : فرد، لنگه ، تنها، تا، مانند، مثل، نظیر، تاغ
متضاد تاق : جفت
roof
فرد، لنگه ≠ جفت
۱. فرد، لنگه ≠ جفت
۲. تنها
۳. تا، مانند، مثل، نظیر
۴. تاغ
تاق . (اِ) تاغ . (فرهنگ نظام ). تاغ است و آن هیزمی باشد که آتش آن بسیار بماند. (برهان ). رجوع به تاخ و تاغ و لسان العجم شعوری و فرهنگ نظام شود. || در لهجه ٔ گناباد خراسان تاک را گویند.
تاق .(اِخ ) ابن اغوزخان فرزند کهتر اغوزخان ، از آباء سلاطین ترک است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 9 شود.
۱مخالف جفت – تک – یکی ۲هرچیز منحصر به فرد و ممتاز ۳تاقچه ...
1. سقف.tâq-e xuna tokka ekona>:سقفِ خانهچکه مىکند>؛ 2. باز.dar-e bel tâq>:در را باز بگذار> ؛ 3. بدون پوشش. sar-ese bel tâq araq kerda> سرش را باز بگذار عرق کرده> .