مترادف پشت کار : اراده، استقامت
پشت کار
مترادف پشت کار : اراده، استقامت
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
طلب , یقضة
مترادف و متضاد
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار
توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت
پشت کار، سعی و کوشش، کوشش پیوسته
پشت کار
پشت کار
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- قو. بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی . ۲- تکیه گاه معتمد .
سعی وکوشش درکار، قوه انجام دادن وبه پایان رساندن، کاری، استقامت وپایداری درپیش بردن امری
سعی وکوشش درکار، قوه انجام دادن وبه پایان رساندن، کاری، استقامت وپایداری درپیش بردن امری
فرهنگ معین
(پُ ) (اِمر. ) پایداری ، همت .
لغت نامه دهخدا
پشت کار. [ پ ُ / پ ُ ت ِ ] ( اِ مرکب ) قوه به انجام رسانیدن کاری آغازکرده. پایداری در اتمام عملی . || تکیه گاه. معتمد: و عزالدین حسین خرمیل که والی هراة بود و روی بازار و پشت کار ملک سلاطین. ( جهانگشای جوینی ).
- پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن ؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشه آن بودن. دنبال کردن کاری را.
- پشت کار داشتن ؛داشتن قوه ای که آدمی را به اتمام و انجام کاری دارد.
- پشت کاری را گرفتن ؛ پیوسته به آن مشغول بودن. مستمراً به اندیشه آن بودن. دنبال کردن کاری را.
فرهنگ عمید
۱. سعی و کوشش در کار.
۲. قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری.
۳. استقامت و پایداری در پیش بردن امری.
۲. قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری.
۳. استقامت و پایداری در پیش بردن امری.
واژه نامه بختیاریکا
تَل ( تُل ) ؛ تلواسه؛ قی پیزی؛ کَد گُردِه
پیشنهاد کاربران
همت
همت و تلاش برای رسیدن به هدف مورد نظر
جدیت
کوشش
اسقامت و پایداری و به پایان رساندن
سختکوشی
مداومت در کارها
دنبال هدف بودن
از شکست نترسیدن
دنبال هدف بودن
از شکست نترسیدن
یعنی تلاش کردن یعنی کوشش مقاومت به چیزی که دوست دارید پشتکار اینه ؟
انجام یک کاری به همراه اراده و جدیت حتی در هنگامی که حس و حال انجام آن کار از بین رفته باشد
پایداری
سختکوش بودن
مقاومت
کوشش
سختکوش بودن
مقاومت
کوشش
تلاش
تلاش کوشش کردن برای انجام کاری
معنی : پشت سر کاری ایستادن و آن را به جلو راندن
کلمات دیگر: