مترادف تالم : الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی، آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن
برابر پارسی : اندوه، آزردگی، دردمندی، دردناک
suffering, pain, sorrow
الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی
آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن
۱. الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی
۲. آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن
دردناک، اندوه
به هرز رفته – هدر رفته – به یغما رفتن محصولات جالیزی