مترادف جلی : آشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا
متضاد جلی : خفی
manifest, clear
آشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا ≠ خفی
جلی . [ ج َ لی ی ] (ع ص ) هویدا و آشکار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ضد خفی . || بلند و درشت و سطبر. (ناظم الاطباء).
جلی . [ ج َل ْی ْ ] (ع مص ) جلا دادن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جلاء شود.
جلی . [ ج ِل ْی ْ ] (ع اِ) تابدان که در سقف سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جلی . [ ج ُل ْ لا ] (ع ص ) کار بزرگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، جُلَل . (منتهی الارب ). || تأنیث اَجَل . (اقرب الموارد). ج ، جُلَل . (اقرب الموارد).
گیاهی که در زمین کشاورزی می روید و همواره سبز پر رنگ است
۱گود عمیق ۲عمق
خرد و شکسته