[ویکی فقه] ــ تخصص به معنی خروج حقیقی چیزی از موضوع دلیل است؛ مانند خروج زید جاهل از دلیل وجوب اکرام عالمان (اکرم العلماء)، به شی ء محکوم به خروج- مانند زید در مثال- «خارج به تخصص» گفته می شود. ــ تخصص به معنای خروج حقیقی چیزی از شمول موضوع عام به کار می رود.
ـــ تخصص به معنی خروج حقیقی چیزی از موضوع دلیل است. واژۀ تخصص در برابر تخصیص از اصطلاحات علم اصول فقه و عبارت است از خروج حقیقی و وجدانی چیزی از موضوع دلیل چیزی دیگر، مانند خروج زید جاهل از دلیل وجوب اکرام عالمان (اکرم العلماء) و سرکه از موضوع دلیل حرمت شراب. به شی ء محکوم به خروج- مانند زید و سرکه در دو مثال یاد شده- «خارج به تخصّص» گفته می شود. ـــ تخصص، به معنای خروج حقیقی چیزی از شمول موضوع عام است؛ به بیان دیگر، تخصص آن است که عنوان عام به خودی خود شامل فرد یا افرادی نمی باشد و برای خارج کردن آنها به تخصیص نیاز نیست؛ به این گونه خروج، خروج موضوعی می گویند؛ در مقابل تخصیص که خروج حکمی است.
← مثال
ورود نیز همچون تخصص، خروج حقیقی چیزی از موضوع دلیل چیزی دیگر است، با این تفاوت که خروج، در تخصص، وجدانی و در ورود، تعبّدی است.
[ویکی فقه] تخصّص. ــ تخصص به معنی خروج حقیقی چیزی از موضوع دلیل است؛ مانند خروج زید جاهل از دلیل وجوب اکرام عالمان (اکرم العلماء)، به شی ء محکوم به خروج- مانند زید در مثال- «خارج به تخصص» گفته می شود. ــ تخصص به معنای خروج حقیقی چیزی از شمول موضوع عام به کار می رود.
ـــ تخصص به معنی خروج حقیقی چیزی از موضوع دلیل است. واژۀ تخصص در برابر تخصیص از اصطلاحات علم اصول فقه و عبارت است از خروج حقیقی و وجدانی چیزی از موضوع دلیل چیزی دیگر، مانند خروج زید جاهل از دلیل وجوب اکرام عالمان (اکرم العلماء) و سرکه از موضوع دلیل حرمت شراب. به شی ء محکوم به خروج- مانند زید و سرکه در دو مثال یاد شده- «خارج به تخصّص» گفته می شود. ـــ تخصص، به معنای خروج حقیقی چیزی از شمول موضوع عام است؛ به بیان دیگر، تخصص آن است که عنوان عام به خودی خود شامل فرد یا افرادی نمی باشد و برای خارج کردن آنها به تخصیص نیاز نیست؛ به این گونه خروج، خروج موضوعی می گویند؛ در مقابل تخصیص که خروج حکمی است.