کلمه جو
صفحه اصلی

بچه انداختن


مترادف بچه انداختن : سقطجنین کردن

فارسی به انگلیسی

abort, abortion, miscarry, miscarriage

فارسی به عربی

اجهض
( بچه انداختن(در اثر کسالت وبطور غیر عمدی ) ) اجهض

اجهض


مترادف و متضاد

abort (فعل)
بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن

miscarry (فعل)
بچه انداختن، سر خوردن، اشتباه کردن، خیط و پیت شدن، عقیم ماندن، صدمه دیدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن

سقطجنین کردن


فرهنگ فارسی

بچه افکندن سقط جنین .

← سقط خودبه‌خودی


لغت نامه دهخدا

بچه انداختن. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب )بچه افکندن. سقط جنین. بچه نارس به دنیا آوردن. کورتاژ. فکانه کردن جنین را. ( یادداشت مؤلف ). مرط. ( منتهی الارب ): ازلاق ؛ بچه انداختن شتر. ( منتهی الارب ).

فرهنگستان زبان و ادب

{miscarriage} [علوم سلامت] ← سقط خودبه خودی

پیشنهاد کاربران

مرده زائی، سقط جنین تازی.


کلمات دیگر: