کلمه جو
صفحه اصلی

جلوس


مترادف جلوس : قعود، نشست، نشستن

برابر پارسی : برتخت نشستن

فارسی به انگلیسی

accession, accession (to the throne)

accession (to the throne)


accession


فارسی به عربی

موافقة

مترادف و متضاد

accession (اسم)
نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، احقاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شیء اضافه یا الحاق شده

قعود، نشست، نشستن


فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) نشستن . ۲- نشستن پادشاه بر تخت سلطنت . ۳- ( اسم ) نشست .

فرهنگ معین

(جُ ) [ ع . ] (مص ل . ) نشستن .

لغت نامه دهخدا

جلوس. [ ج ُ ] ( ع مص ) نشستن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).و این اعم است از قعود. گاهی هر دو بمعنی کون و حصول استعمال شوند و در این صورت یک معنی بیش ندارند.
- جلوس کردن ؛ بتخت پادشاهی نشستن و بر وساده حکمرانی قرار گرفتن. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِ ) ج ِ جالس. ( ازاقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. نشستن.
۲. [مجاز] نشستن بر تخت سلطنت.

جدول کلمات

نشستن

پیشنهاد کاربران

با احترام و اکرام در جایگاه خود نشستن در یک جلسه


کلمات دیگر: