مترادف جلوگیری : پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
جلوگیری
مترادف جلوگیری : پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
فارسی به انگلیسی
discouragement, exclusion, hindrance, holdup, inhibition, lid, preclusion, prevention, restraint, save, stoppage
فارسی به عربی
حفظ , رفض , قید , هدوء
مترادف و متضاد
کاهش، جلوگیری، تنزل، تخفیف
جلوگیری، بازداشت، زنجیر، عنان، جدول، لبه پیاده رو، هویزه، حاشیه پیاده رو
جلوگیری، منع، ممانعت، پیش گیری، پیش بندی
جلوگیری، سرزنش
جلوگیری، سرزنش و توبیخ متقابل
جلوگیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی
جلوگیری، خودداری، نگهداری
جلوگیری، تحریم، نهی، قدغن، حکم بازداشت، حکم نهی، حکم اداری
جلوگیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی
جلوگیری، مانع، انسداد، محاصره، بازداری، ایجاد مانع
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق
جلوگیری، نگهداری، حفظ، حراست
جلوگیری، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی کردن
جلوگیری، ممانعت، پیش گیری
جلوگیری، بازداشت، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن
جلوگیری، حائل بودن
جلوگیری، بازداشت، ایست، سد
فرهنگ فارسی
منع ممانعت .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) ممانعت .
فرهنگ عمید
مانع وقوع امری شدن.
فرهنگ فارسی ساره
پیشگیر
پیشنهاد کاربران
( طب ) وقایه، پیش گیری، مانع شدن
اجتناب
پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
curb
مانع از انجام دادن کاری
ممانعت. . . . پیشگیری. . . . مانع شدن. . . . اشکال تراشی. . . سنگ انداختن. . .
کلمات دیگر: