برابر پارسی : نشستن
جلوس کردن
برابر پارسی : نشستن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اجلس , وافق
مترادف و متضاد
موافقت کردن، اشتی دادن، متفق بودن، درست کردن، موافق بودن، پسند امدن، ترتیب دادن، جلوس کردن، سازش کردن، تن در دادن به، هم رای بودن
جلوس کردن، قرار گرفتن، نشستن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- نشستن. ۲- برتخت سلطنت نشستن.
فرهنگ فارسی ساره
نشستن
کلمات دیگر: