مترادف پرسه : تفرج، راه پیمایی، سیر، گردش، گشت | ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتم پرسی، بیمارپرسی، تفقد، عیادت
متضاد پرسه : عیش
ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی ≠ عیش
بیمارپرسی، تفقد، عیادت
تفرج، راهپیمایی، سیر، گردش، گشت
۱. ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی
۲. بیمارپرسی، تفقد، عیادت ≠ عیش
(پَ س ِ) (اِ.) 1 - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . 2 - رفتن گدایان به گدایی .
(پُ س ِ) (اِمص .) 1 - احوالپرسی ، عیادت . 2 - تسلیت . 3 - آمار، شمار. 4 - مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده است . 5 - مجلس ترحیم .
قاضی نور اصفهانی .
پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان از مادری دانائه نام ، نبسه ٔ پادشاه آرگس . او با راهنمائی می نرو و مرکور ربةالنوع و رب النوع یونانی ، کارهای شگفت کردو وقتی که از مملکت کِفه یا سِفه پادشاه آسور می گذشت دختر او آندرومِد را از مرگ رهائی داد و او را با رضای پدر به زنی گرفت . از این نکاح پرسس بوجود آمد. او را یونانیهای قدیم منشاء نژاد پارسیان می دانند ظاهراً این افسانه از آسیا به جزیره ٔ اقریطش و از آنجابه یونان رفته باشد و برخی بنابراین تصور، افسانه ٔ مذکور را از پارسیان قدیم دانند. رجوع به ایران باستان ص 245 و 1297 و رجوع به پرس و پرسس شود. بنابر اساطیر یونانی وی پادشاه تیرنت شد و شهر می سِه نِس را بنیاد نهاد. از وی مجسمه ای در موزه ٔ واتیکان هست و نیزرجوع به ایران باستان صص 1353 و 2163 و 2168 شود.
پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) آخرین پادشاه مقدونیه (178 - 168 ق .م .) پسر فیلفوس پنجم . وی در پیدنا مغلوب پل اِمیل شد و در اسارت به ایتالیا فرمان یافت (212-166 ق .م .).
ابوالقاسم مفخری .
۱. ولگردی؛ دورهگردی.
۲. [قدیمی] گدایی؛ دریوزگی.
〈 پرسه زدن: (مصدر لازم)
۱. [عامیانه] راه رفتن بیهدف؛ گردش کردن در کوچه و بازار.
۲. [قدیمی] راه رفتن و دریوزگی کردن.
۱. پرسش.
۲. عیادت؛ احوالپرسی از بیمار.
۳. مجلس ختم.
۴. ماتمپرسی؛ تسلیت.
آرمیدن – استراحت کردن – آرامش یافتن