کلمه جو
صفحه اصلی

پرسه


مترادف پرسه : تفرج، راه پیمایی، سیر، گردش، گشت | ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتم پرسی، بیمارپرسی، تفقد، عیادت

متضاد پرسه : عیش

فارسی به انگلیسی

inquiry, ramble

مترادف و متضاد

prowl (اسم)
جستجو، پرسه

ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتم‌پرسی ≠ عیش


بیمارپرسی، تفقد، عیادت


تفرج، راه‌پیمایی، سیر، گردش، گشت


۱. ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی
۲. بیمارپرسی، تفقد، عیادت ≠ عیش


فرهنگ فارسی

پرسش، عیادت، احوال پرسی ازبیمار، تسلیت، ولگردی، دوره گردی، دریوزگی، گردش کردن درکوچه
( اسم ) ۱- بعیادت رفتن بیمار پرسش تفقد . ۲- مجلس عزا مجلس ختم عزاخانه عزا پرسی ماتم .
پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان

فرهنگ معین

(پَ س ِ ) (اِ. ) ۱ - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . ۲ - رفتن گدایان به گدایی .
(پُ س ِ ) (اِمص . ) ۱ - احوالپرسی ، عیادت . ۲ - تسلیت . ۳ - آمار، شمار. ۴ - مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده است . ۵ - مجلس ترحیم .

(پَ س ِ) (اِ.) 1 - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . 2 - رفتن گدایان به گدایی .


(پُ س ِ) (اِمص .) 1 - احوالپرسی ، عیادت . 2 - تسلیت . 3 - آمار، شمار. 4 - مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده است . 5 - مجلس ترحیم .


لغت نامه دهخدا

پرسه. [ پ َ س َ / س ِ ] ( اِ ) مخفف پارسه است که گدائی باشد. ( برهان ). رفتن گدایان :
هوای پرسه بازار همتت دارد
سحاب از آن به کف خود همی کشد اذیال.
قاضی نور اصفهانی.
|| زن خدمتکار و کنیز. ( رشیدی ). و ظاهراً این صورت مصحف پرسته است.
- پرسه زدن ؛ گردش درویشان برای سؤال. رفتن مرید پیری به دستوری پیر در بازارها و کویها چون گدایان با خواندن اشعار و دیگر اعمال گدایان برای کشتن خلق کبر و عجب و فیریدگی.
- || راه رفتن به افراط.
- || گشتن همه جا را : کوچه های طهران را پرسه زدیم و او را نیافتیم.

پرسه. [ پ ُ س َ / س ِ ] ( اِمص ) پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. ( برهان ). پرسش و تفقد. ( رشیدی ) :
صحت ارخواهی در این دیر کهن
خستگان بینوا را پرسه کن.
ابوالقاسم مفخری.
|| مجلس ختم. مجلس ترحیم. عزاخانه. حق . انجمن. عزاپرسی. ( غیاث اللغات ). ماتم.

پرسه. [ پ ِ س ِ ] ( اِخ ) پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان از مادری دانائه نام ، نبسه پادشاه آرگس. او با راهنمائی می نرو و مرکور ربةالنوع و رب النوع یونانی ، کارهای شگفت کردو وقتی که از مملکت کِفه یا سِفه پادشاه آسور می گذشت دختر او آندرومِد را از مرگ رهائی داد و او را با رضای پدر به زنی گرفت. از این نکاح پرسس بوجود آمد. او را یونانیهای قدیم منشاء نژاد پارسیان می دانند ظاهراً این افسانه از آسیا به جزیره اقریطش و از آنجابه یونان رفته باشد و برخی بنابراین تصور، افسانه مذکور را از پارسیان قدیم دانند. رجوع به ایران باستان ص 245 و 1297 و رجوع به پرس و پرسس شود. بنابر اساطیر یونانی وی پادشاه تیرنت شد و شهر می سِه نِس را بنیاد نهاد. از وی مجسمه ای در موزه واتیکان هست و نیزرجوع به ایران باستان صص 1353 و 2163 و 2168 شود.

پرسه. [ پ ِ س ِ ] ( اِخ ) آخرین پادشاه مقدونیه ( 178 - 168 ق.م. ) پسر فیلفوس پنجم. وی در پیدنا مغلوب پل اِمیل شد و در اسارت به ایتالیا فرمان یافت ( 212-166 ق.م. ).

پرسه . [ پ َ س َ / س ِ ] (اِ) مخفف پارسه است که گدائی باشد. (برهان ). رفتن گدایان :
هوای پرسه ٔ بازار همتت دارد
سحاب از آن به کف خود همی کشد اذیال .

قاضی نور اصفهانی .


|| زن خدمتکار و کنیز. (رشیدی ). و ظاهراً این صورت مصحف پرسته است .
- پرسه زدن ؛ گردش درویشان برای سؤال . رفتن مرید پیری به دستوری پیر در بازارها و کویها چون گدایان با خواندن اشعار و دیگر اعمال گدایان برای کشتن خلق کبر و عجب و فیریدگی .
- || راه رفتن به افراط.
- || گشتن همه جا را : کوچه های طهران را پرسه زدیم و او را نیافتیم .

پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان از مادری دانائه نام ، نبسه ٔ پادشاه آرگس . او با راهنمائی می نرو و مرکور ربةالنوع و رب النوع یونانی ، کارهای شگفت کردو وقتی که از مملکت کِفه یا سِفه پادشاه آسور می گذشت دختر او آندرومِد را از مرگ رهائی داد و او را با رضای پدر به زنی گرفت . از این نکاح پرسس بوجود آمد. او را یونانیهای قدیم منشاء نژاد پارسیان می دانند ظاهراً این افسانه از آسیا به جزیره ٔ اقریطش و از آنجابه یونان رفته باشد و برخی بنابراین تصور، افسانه ٔ مذکور را از پارسیان قدیم دانند. رجوع به ایران باستان ص 245 و 1297 و رجوع به پرس و پرسس شود. بنابر اساطیر یونانی وی پادشاه تیرنت شد و شهر می سِه نِس را بنیاد نهاد. از وی مجسمه ای در موزه ٔ واتیکان هست و نیزرجوع به ایران باستان صص 1353 و 2163 و 2168 شود.


پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) آخرین پادشاه مقدونیه (178 - 168 ق .م .) پسر فیلفوس پنجم . وی در پیدنا مغلوب پل اِمیل شد و در اسارت به ایتالیا فرمان یافت (212-166 ق .م .).


پرسه . [ پ ُ س َ / س ِ ] (اِمص ) پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. (برهان ). پرسش و تفقد. (رشیدی ) :
صحت ارخواهی در این دیر کهن
خستگان بینوا را پرسه کن .

ابوالقاسم مفخری .


|| مجلس ختم . مجلس ترحیم . عزاخانه . حق ّ. انجمن . عزاپرسی . (غیاث اللغات ). ماتم .

فرهنگ عمید

۱. پرسش.
۲. عیادت، احوال پرسی از بیمار.
۳. مجلس ختم.
۴. ماتم پرسی، تسلیت.
۱. ولگردی، دوره گردی.
۲. [قدیمی] گدایی، دریوزگی.
* پرسه زدن: (مصدر لازم )
۱. [عامیانه] راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار.
۲. [قدیمی] راه رفتن و دریوزگی کردن.

۱. ولگردی؛ دوره‌گردی.
۲. [قدیمی] گدایی؛ دریوزگی.
⟨ پرسه زدن: (مصدر لازم)
۱. [عامیانه] راه رفتن بی‌هدف؛ گردش کردن در کوچه و بازار.
۲. [قدیمی] راه رفتن و دریوزگی کردن.


۱. پرسش.
۲. عیادت؛ احوال‌پرسی از بیمار.
۳. مجلس ختم.
۴. ماتم‌پرسی؛ تسلیت.


دانشنامه عمومی

پرسه (انگلیسی: Walkabout) یک فیلم ماجراجویانه با تم بقا به کارگردانی نیکلاس روگ محصول سال ۱۹۷۱ است که برداشت آزادانه ای از رمانی به همین نام اثر دانلد جی پاین است. از بازیگران آن می توان به جنی اگاتر، دیوید گالپیلیل و جان میلون اشاره کرد.
پرسه از نخستین آثار موج نوی سینمای استرالیا به شمار می رود.

گویش مازنی

/perse/ آرمیدن – استراحت کردن – آرامش یافتن

آرمیدن – استراحت کردن – آرامش یافتن


واژه نامه بختیاریکا

لِرت؛ هَوسه

جدول کلمات

ولگردی

پیشنهاد کاربران

پرسة -   با ضم پ - از پر سیدن - در منطقه ی یزد به مجلس ترحیم در گذشتکان میگویند - هنوز هم معمول است - هیچگاه اکنون هم در یزد نمی گویند مجلس ختم یا مجلس ترحیم - میرویم به پرسه ی فلانی - این واژه بویژه در میان زرتشتیان رایج است -
چه بجاست اگر فرهنگستان زبان فارسی این واژه را تصویب و رایج کند .

در گویش لری خرم ابادی یعنی مجلس ترحیم و ختم

در گویش خرم آباد لرستان هم به مجلس و مراسم ترحیم درگذشتگان پرس می گویند😢😢😢😢

واژه پُرسه در استان کرمان نیز به همان معنی مجلس ترحیم و ختم به کار میرود.
مثال: پرسه فلانی روز جمعه است.

و از شواهد بر می آید که این لغت در بسیاری از شهر ها و استان های کشور به معنای مجلس ختم است

در مناطقی از خراسان رضوی و جنوبی هم ، واژه پرسه برای مجلس ترحیم و نیز عیادت از بازماندگان متوفی در اولین عید پس از مرگ متوفی به کار می رود .

پُرسَه با ضمه ( پ ) در گویش یزدی به مراسم ختم درگذشتگان گفته میشود . واین گویش همچنان مرسوم است

در گویش برخی از شهرستان های کرمان، پُرسَه یعنی مراسم ختم.

نام فیلمی از نیکلاس رم.
پرسه از نخستین آثار موج نوی سینمای استرالیا به شمار می رود.

یکی از اوکئانیدها ( سه هزار دختر اکئانوس یا اقیانوس که مسئول همهٔ آب های روی زمین بودند.

همسر هلیوس ( ایزد و نماد خورشید در اسطوره یونان )

در کردی به معنی مجلس ترحیم است

در کلمات زردشتیان زیاد استفاده میشه وبا ضم زیرین یعنی گشت یا به وقت گشت، زیارت گفته میشه. . . .

پرسه به ضم پ
از ریشه پرس و پرسیدن
در گویش منطقه کاشمر و بردسکن مجلس عزای فرد فوت شده . احوال پرسی از بازماندگان متوفی


کلمات دیگر: