مترادف پس مانده : بقیه، تفاله، ته مانده، درد، مابقی
پس مانده
مترادف پس مانده : بقیه، تفاله، ته مانده، درد، مابقی
فارسی به انگلیسی
dross, remnant, leftover, waste, remainder
مترادف و متضاد
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده
کف، تفاله، سفیدی، پس مانده، سرجوش، طبقه وازده اجتماع
ترک، اشغال، انصراف، پس مانده، فضولات، ادم بیکاره
دله دزدی، پس مانده، جیب بری
رسوب، تفاله، تفاضل، باقی، باقی مانده، پس مانده
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین
رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز
پس مانده، پس مانده غذا، بقایا
باقی، باقی مانده، پس مانده، ته مانده
نجاست، پس مانده، مدفوع، زوائد، فضله، سگاله، عن
تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده
رسوبی، باقی مانده، پس مانده
بقیه، تفاله، تهمانده، درد، مابقی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- عقب مانده سپس مانده بدنبال مانده . جمع : پس ماندگان . ۲- باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی ته مانده پس خورده . ۳- بقی. هر چیزی . ۴- وامانده ترکه .
فرهنگ معین
(پَ. دِ ) (ص مف . ) ۱ - عقب مانده ، به دنبال مانده . ۲ - باقی مانده از خوراک و نوشیدنی کسی ، ته مانده . ۳ - بقیة هر چیزی .
لغت نامه دهخدا
پس مانده. [ پ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه در عقب ماند. سپس مانده. عقب مانده. بدنبال مانده. دیری کرده :
بساخت از پی پس ماندگان و گمشدگان
میان بادیه ها حوضهای چون کوثر.
باری این حلوای یخنی را بخور.
- امثال :
پس مانده گاو را به خر باید داد. ( جامعالتمثیل ).
|| بقیه هر چیزی : لُفاظَة؛ پس مانده از هر چیزی. مجاعَة؛ پس مانده خرما. ( منتهی الارب ). || وامانده. ترکَه. مُخلَّفَه.
بساخت از پی پس ماندگان و گمشدگان
میان بادیه ها حوضهای چون کوثر.
فرخی.
خیز ای پس مانده دیده ضررباری این حلوای یخنی را بخور.
مولوی.
|| طعامی که پس از سیر خوردن کس یا کسانی برجای ماند. طعام یا شراب که پس از سیری مرد بماند. پس خورده. ته مانده. ته سفره. پیش مانده. نیم خورده. سؤر. فضله طعام.- امثال :
پس مانده گاو را به خر باید داد. ( جامعالتمثیل ).
|| بقیه هر چیزی : لُفاظَة؛ پس مانده از هر چیزی. مجاعَة؛ پس مانده خرما. ( منتهی الارب ). || وامانده. ترکَه. مُخلَّفَه.
فرهنگ عمید
۱. عقب مانده، وامانده.
۲. باقی مانده.
۳. باقی ماندۀ طعام، نیم خورده.
۲. باقی مانده.
۳. باقی ماندۀ طعام، نیم خورده.
دانشنامه آزاد فارسی
پَس مانده (residue)
در شیمی، ماده یا مخلوطی از مواد باقی مانده در ظرف اصلی، پس از خارج کردن یک یا چند جزء مخلوط طی فرآیند جداسازی. مادۀ غیر فراری که پس از تبخیر مایع در ظرف باقی می ماند، جامدی که پس از صاف کردن و خارج کردن مایع در ته ظرف باقی می ماند، و موادی که پس از جداسازی اجزا یا عمل تقطیر در ارلن تقطیر باقی می مانند، همگی پس مانده محسوب می شوند.
در شیمی، ماده یا مخلوطی از مواد باقی مانده در ظرف اصلی، پس از خارج کردن یک یا چند جزء مخلوط طی فرآیند جداسازی. مادۀ غیر فراری که پس از تبخیر مایع در ظرف باقی می ماند، جامدی که پس از صاف کردن و خارج کردن مایع در ته ظرف باقی می ماند، و موادی که پس از جداسازی اجزا یا عمل تقطیر در ارلن تقطیر باقی می مانند، همگی پس مانده محسوب می شوند.
wikijoo: پس_مانده
پیشنهاد کاربران
نخاله
کلمات دیگر: