مترادف پاکباز : پاکباخته، لیلاج، پاک چشم، پاک نظر، نظرپاک
پاکباز
مترادف پاکباز : پاکباخته، لیلاج، پاک چشم، پاک نظر، نظرپاک
فارسی به انگلیسی
risking all in gambling, playing fairly
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: pāk bāz) ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد ؛ (به مجاز) فداکار و از خودگذشته.
اسم: پاکباز (پسر) (فارسی) (تلفظ: pāk bāz) (فارسی: پاکباز) (انگلیسی: pak baz)
معنی: وارسته، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر، ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد، ( به مجاز ) فداکار و از خودگذشته
معنی: وارسته، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر، ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد، ( به مجاز ) فداکار و از خودگذشته
مترادف و متضاد
پاکچشم، پاکنظر، نظرپاک
۱. پاکباخته، لیلاج
۲. پاکچشم، پاکنظر، نظرپاک
پاکباخته، لیلاج
فرهنگ فارسی
پاک باخته، کسی که درقمارتمام دارایی اش راببازد
( اسم صفت ) ۱- آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده . ۲- کسی که در قمار دغلی نکند . ۳- عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر. ۴- زاهد مجرد تارک دنیا . ۵- کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد .
مقامری که هر چه دارد ببازد آنکه هر چه دارد بازد
( اسم صفت ) ۱- آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده . ۲- کسی که در قمار دغلی نکند . ۳- عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر. ۴- زاهد مجرد تارک دنیا . ۵- کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد .
مقامری که هر چه دارد ببازد آنکه هر چه دارد بازد
فرهنگ معین
(ص مر. ) ۱ - وارسته ، زاهد. ۲ - عاشقِ صادق و پاک نظر.
لغت نامه دهخدا
پاکباز. ( نف مرکب ) مقامری که هرچه دارد بازد. آنکه هرچه دارد بازد :
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز
نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده.
نقش فلک چو می نگری پاکباز شو
زیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا.
تمنی کند عارف پاکباز
به دریوزه از خویشتن ترک آز.
گروهی نشینند با خوش پسر
که ما پاکبازیم و صاحب نظر.
که با پاکیزه روئی در گرو بود.
سوی آن دو یار پاک و پاکباز.
پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم.
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز
نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده.
سنائی.
|| آنکه در بازی دَغل نکند.مراقب حریف : نقش فلک چو می نگری پاکباز شو
زیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا.
سراج الدین قمری.
|| زاهد. مجرد. تارک دنیا : تمنی کند عارف پاکباز
به دریوزه از خویشتن ترک آز.
سعدی.
|| عاشقی که بنظر پاک به معشوق نگرد. عاشق پاک نظر. که عشق او مشوب به شهوت نیست : گروهی نشینند با خوش پسر
که ما پاکبازیم و صاحب نظر.
سعدی ( بوستان ).
جوانی پاکباز و پاک رو بودکه با پاکیزه روئی در گرو بود.
سعدی ( گلستان ).
این سخن پایان ندارد هین بتازسوی آن دو یار پاک و پاکباز.
مولوی.
از یمن عشق و دولت رندان پاکبازپیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم.
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. پاک باخته.
۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.
۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق.
۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶ ).
۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.
۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق.
۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶ ).
پیشنهاد کاربران
Irreproachable
Incorruptible
Incorrupt
Incorruptible
Incorrupt
عاشق صادق و پاک نظر _پاک باخته
کلمات دیگر: