کلمه جو
صفحه اصلی

جداسازی


مترادف جداسازی : افراز، انتزاع، تفکیک، فصل، فک

فارسی به انگلیسی

disconnection, division, resolution, separation, sequestration, parting

disconnection, division, resolution, separation, sequestration


مترادف و متضاد

detachment (اسم)
کناره گیری، قسمت، دسته، تفکیک، جدا سازی

segregate (اسم)
جدا سازی

sequestration (اسم)
تجزیه، توقیف، تفرقه، مصادره، ضبط، جدا سازی، انزوا، توقیف غیر قانونی

separating (اسم)
جدا سازی

individuation (اسم)
شخصیت، وجود، جدا سازی، جدا شدگی، تک سازی، فرد سازی، تک شدگی، تشخیص فرد در جمع، یکایکی، تکی

separatism (اسم)
کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی

severance (اسم)
جدایی، قطع، تجزیه، تفکیک، جدا سازی، مجزایی

افراز، انتزاع، تفکیک، فصل، فک


فرهنگ فارسی

← جداسازی کالاها


دانشنامه عمومی

جداسازی یکی از شاخه های اصلی شیمی تجزیه و مهندسی شیمی است. سه شاخه مهم دیگر در شیمی تجزیه الکتروشیمی، طیف سنجی و به تازگی کمومتریکس است. در جداسازی شیمی تجزیه، به روش های گوناگونی بافت و آنالیت را از هم جدا می کنند.

جداسازی (ابهام زدایی). جداسازی می تواند در اشاره به موارد زیر باشد:
جداسازی مواد مخلوط در شیمی تجزیه
جداسازی (مکانیسم دفاعی)
جدایی جنسیتی یا جداسازی جنسیتی یا تفکیک جنسی؛ جداسازی افراد بر مبنای جنسیت آن ها
آپارتاید یا آپارتاید؛ سیاست تبعیضی نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی
جدایی نژادی در ایالات متحده آمریکا؛
جدایی دین از سیاست؛
تفکیک گری یا دیویزیونیسم؛ یکی از سبک های نقاشی در جنبش نودریافتگری
قدرت تفکیک پذیری یا وضوح تصویری یا رزولوشن تصویری؛ توانایی یک سیستم برای متمایز سازی جزئیات یک تصویر در یک سیگنال تصویری
اصل تفکیک قوا؛ مدلی برای روش حکومتی

جداسازی (روان شناسی). جداسازی یکی از سازوکارهای دفاعی در اختلالات شخصیت می باشد.
جداسازی، مشخصه افراد منظم و مهار شده است که اغلب انگ شخصیت وسواسی-جبری به آن ها زده می شود؛ اینها بر خلاف افراد مبتلا به شخصیت نمایشی، واقعیت را با تمام جزئیاتش به یاد می آورند، بی آنکه هیچ حالت عاطفی ای در آن ها پیدا شود. این گونه بیماران در وضعیت های بحرانی، خویشتنداری، رفتار اجتماعیِ بیش از حد رسمی، و سماجت و یکدندگیشان تشدید می شود. سلطه جویی بیمار ممکن است بالینگر را به ستوه آورد یا کلافه سازد. این گونه بیماران از توضیحات دقیق، منسجم، و منطقی، اغلب خوششان می آید و کارایی، پاکیزگی، و وقت شناسی را ارج می نهند. بالینگر به محض فراهم شدن امکان مراقبت بیمار از خودش باید اجازه آن را بدهد و از اینکه خود را به دام نزاع قدرت با آن ها بیندازد، باید حذر کند.

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگستان زبان و ادب

[حمل ونقل دریایی] ← جداسازی کالاها
{isolation} [روان شناسی] در نظریۀ روان کاوی، سازوکاری دفاعی که ازطریق آن ارتباط میان اندیشه ها و احساس های ناخوشایند با اندیشه ها و احساس های دیگر مرتبط با آنها قطع میشود
{separation} [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] جدا کردن اجزای جامد و مایع و گاز سازندۀ مخلوط به کمک روش های مختلف، نظیر تقطیر و استخراج و جذب

واژه نامه بختیاریکا

بُر وا بُر؛ رَد و بَد؛ بَهد؛ وا بُر

پیشنهاد کاربران

تقطیر

جداسازی : [ اصطلاح پزشکی ] جدا کردن افراد یا حیوانات آلوده از دیگران در دوره واگیری بیماری و نگهداری آنها در محل و تحت شرایطی که انتقال مستقیم یا غیر مستقیم عامل عفونی را از آنها به میزبانان حساس یا به کسانی که ممکن است عامل عفونی را به دیگران منتقل کنند پیشگیری و یا محدود کند . جداسازی در مورد برخی از بیماران مثل مبتلایان به دیفتری ، مننژیت و. . . لازم است .


کلمات دیگر: