کلمه جو
صفحه اصلی

تبارک


مترادف تبارک : تقدس، خجستگی، مروا، میمنت

متضاد تبارک : مرغوا

فارسی به انگلیسی

may ... be, blessed, may...be blessed

may...be blessed


مترادف و متضاد

تقدس، خجستگی، مروا، میمنت ≠ مرغوا


فرهنگ فارسی

پاک ومنزه، مدح ا خوبی وزیبایی درحال تعجب
( فعل ) بزرگ و پاینده و با نیکی بسیار است خدای بزرگ شد و پاک شد الله تعالی . یا تبارک الله . ۱- پاک و منزه است خدای . ۲- درمورد تحسین و تعجب بکار رود : (( تبارک الله از آن آب سیر آتش فعل که بارکاب تو خاک است و با عنایت هواست . ) ) یا تبارک و تعالی . پاک و منزه است خدای و والا ( برتر ) است (( .. تاشبانگاه اندر حفظ و پناه ایزد تبارک و تعالی باشد . ) )
تب .

فرهنگ معین

(تَ رَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - فال نیک گرفتن به چیزی . ۲ - بابرکت شدن . ۳ - خجسته گردیدن . ،~الله پاک و منزه است خداوند (برای بیان تحسین یا تعجب شدید نسبت به کسی یا چیزی گفته می شود ). ، ~و تعالی بزرگ و بلندمرتبه است خداوند.

لغت نامه دهخدا

تبارک. [ ت َ رَ ] ( اِ مصغر ) مصغر تبار است بمعنی اهل و دودمان و آوردن کلمات مصغر به معانی مختلف تصغیر و گاه برای ملاحت کلام و ظرافت تعبیر در آثار مولانا و معارف بهأولدشواهد زیاد دارد... ( فیه مافیه چ بدیعالزمان فروزانفر ص 260 ) :... و نه آنها که به ایشان تفاخر می آوردند و نه تبارک ایشان کوزه است که آنرا حق تعالی بر بعضی پرآب می نماید... ( فیه مافیه ایضاً ص 27 ).

تبارک. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) فال نیک گرفتن بچیزی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بلند شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( فرهنگ نظام ). || بابرکت شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || خجسته و مبارک شدن. ( فرهنگ نظام ). || خجسته و مبارک کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || پاک گشتن. ( فرهنگ نظام ). || زیاده شدن و بزرگ شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || بزرگ بودن. ( فرهنگ نظام ). || بزرگوار کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || و بفتح «را» ( تبارَک )، صیغه ماضی معلوم از باب تفاعل بمعنی بزرگ شد چون اسم الهی را حال واقع میشود لهذا معنی «بزرگ است » مراد باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بفتح «راء» از باب تفاعل است ، بمعنی بزرگ و مبارک و پاک و بلند شد. ( فرهنگ نظام ). بزرگ و پاینده و با نیکی بسیار است. ( ترجمان علامه جرجانی ). ناظم الاطباءآورده : تبارک [ رَ ] ص ( صفت ) پ ( پارسی ) مأخوذ از عربی ، مبارک و خجسته و میمون و بابرکت ، و خداوند تبارک و تعالی یعنی خدای بزرگ و بلندتر از همه چیز - انتهی. اما باید دانست که در عبارت مذکور جمله «تبارک و تعالی » دعائیه و معترضه است نه صفت «خداوند» چنانکه «تعالی » در «حق تعالی » و «باری تعالی » :
تبارک خطبه او کرد و سبحان نوبت او زد
لعمرک تاج اوشد قاب قوسین جای او آمد.
خاقانی.

تبارک. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) نام سوره ای قرآنی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نام سوره ملک است که با کلمه تَبارَک َ ( تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ) آغاز میشود :
آن خر پدرت بکشت خاشاک زدی
مامات دف دورویه چالاک زدی
این بر سر گورها تبارک خواندی
و آن بر در خانه ها تبوراک زدی.
( منسوب به رودکی ).

تبارک . [ ت َ رَ ] (اِ مصغر) مصغر تبار است بمعنی اهل و دودمان و آوردن کلمات مصغر به معانی مختلف تصغیر و گاه برای ملاحت کلام و ظرافت تعبیر در آثار مولانا و معارف بهأولدشواهد زیاد دارد... (فیه مافیه چ بدیعالزمان فروزانفر ص 260) : ... و نه آنها که به ایشان تفاخر می آوردند و نه تبارک ایشان کوزه است که آنرا حق تعالی بر بعضی پرآب می نماید... (فیه مافیه ایضاً ص 27).


تبارک . [ ت َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ای قرآنی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام سوره ٔ ملک است که با کلمه ٔ تَبارَک َ (تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ٔ) آغاز میشود :
آن خر پدرت بکشت خاشاک زدی
مامات دف دورویه چالاک زدی
این بر سر گورها تبارک خواندی
و آن بر در خانه ها تبوراک زدی .

(منسوب به رودکی ).



تبارک . [ ت َ رُ ] (ع مص ) فال نیک گرفتن بچیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بلند شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ نظام ). || بابرکت شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || خجسته و مبارک شدن . (فرهنگ نظام ). || خجسته و مبارک کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پاک گشتن . (فرهنگ نظام ). || زیاده شدن و بزرگ شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بزرگ بودن . (فرهنگ نظام ). || بزرگوار کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || و بفتح «را» (تبارَک )، صیغه ٔ ماضی معلوم از باب تفاعل بمعنی بزرگ شد چون اسم الهی را حال واقع میشود لهذا معنی «بزرگ است » مراد باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بفتح «راء» از باب تفاعل است ، بمعنی بزرگ و مبارک و پاک و بلند شد. (فرهنگ نظام ). بزرگ و پاینده و با نیکی بسیار است . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ناظم الاطباءآورده : تبارک [ رَ ] ص (صفت ) پ (پارسی ) مأخوذ از عربی ، مبارک و خجسته و میمون و بابرکت ، و خداوند تبارک و تعالی یعنی خدای بزرگ و بلندتر از همه چیز - انتهی . اما باید دانست که در عبارت مذکور جمله ٔ «تبارک و تعالی » دعائیه و معترضه است نه صفت «خداوند» چنانکه «تعالی » در «حق تعالی » و «باری تعالی » :
تبارک خطبه ٔ او کرد و سبحان نوبت او زد
لعمرک تاج اوشد قاب قوسین جای او آمد.

خاقانی .



فرهنگ عمید

خجسته، نام دیگر سورۀ ملک: آن بر سر گورها تبارک خواندی / واین بر در خانه ها تبوراک زدی (رودکی۱: ۱۲۷ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَبَارَکَ: همیشه سودمند و پر برکت است - خیرش ثابت است
معنی یَدِهِ: دستش (برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی اموری هستند که از شؤون مربوط به دست میباشند ، مانند انفاق و س...
معنی یَدِیَ: دستم (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی...
معنی بَیْنَ أَیْدِیکُمْ: پیش روی شما - جلوی شما - در مقابلتان(در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن با...
معنی بَیْنَ أَیْدِینَا: پیش روی ما - جلوی ما - در مقابل ما (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن بای...
معنی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ: پیش روی آنان (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دا...
معنی بَیْنَ یَدَیْ: پیشاپیش - پیش از(در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بین یدیه "بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند مع...
معنی بَیْنَ یَدَیَّ: پیش از من (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن ...
معنی بَیْنَ یَدَیْهِ: پیش از خود (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن...
معنی بَیْنَ یَدَیْهَا: روبروی آن - در حضور آن (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار می...
ریشه کلمه:
برک (۳۲ بار)

«تَبارَک» از مادّه «برکت» است و ریشه آن «برک» (بر وزن درک) به معنای سینه شتر می باشد، و از آنجا که شتران به هنگامی که در جایی ثابت می مانند سینه خود را به زمین می چسبانند، این کلمه تدریجاً معنای ثابت ماندن به خود گرفته است، سپس به هر نعمتی که پایدار و با دوام باشد و هر موجودی که دارای عمر طولانی و آثار مستمر و ممتد است، موجود «مبارک» یا «پربرکت» گفته می شود.
و نیز اگر می بینیم به استخرها و یا بعضی از مخازن آب «برکه» گفته می شود به خاطر این است که آب مدتی طولانی در آن باقی می ماند.
و از اینجا روشن می شود که یک سرمایه «پربرکت»، سرمایه ای است که به زودی زوال نپذیرد. و یک موجود «مبارک» موجودی است که آثار آن مدتی طولانی برقرار بماند.
بدیهی است لایقترین وجود برای این صفت، همان وجود خداوند است، او وجودی است مبارک، ازلی، ابدی و سرچشمه همه برکات و نیکی ها و خیر مستمر، «تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ».
و «بَرَکَ الْبَعِیْرُ» مفهومش این است که شتر سینه خود را به زمین زد، سپس، این کلمه به معنای دوام، بقاء و زوال ناپذیری آمده، و در مورد هر نعمتی که پایدار و بادوام باشد، گفته شده است، و چنان که گفتیم مخزن آب (و محل تجمع آب باران) را از این رو «برکه» می گویند که، آب مدتی طولانی در آن باقی می ماند.

پیشنهاد کاربران

پر خیر و برکت


کلمات دیگر: