مترادف تحبیب : دوستداری، دوستی، مهرورزی، دوست کردن
تحبیب
مترادف تحبیب : دوستداری، دوستی، مهرورزی، دوست کردن
فارسی به انگلیسی
ingratiation
causing to love or be loved
مترادف و متضاد
دوست کردن
۱. دوستداری، دوستی، مهرورزی
۲. دوست کردن
قید
دوستداری، دوستی، مهرورزی
فرهنگ فارسی
دوستی کردن، دوست کردن، کسی رانزددیگری محبوب کردن
( مصدر ) دوست کردن دوست گردانیدن دوستدار کردن . جمع : تحبیبات .
( مصدر ) دوست کردن دوست گردانیدن دوستدار کردن . جمع : تحبیبات .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) دوستی کردن ، دوست گردانیدن .
لغت نامه دهخدا
تحبیب. [ ت َ ] ( ع مص )دوست گردانیدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دوست و حبیب گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). دوست شدگی. دوستی آوردن میان دو نفر و زیادتر و دفع دشمنی و مخاصمت نمودن از میان آنها. ( ناظم الاطباء ). دوستی آوردن. بدوستی داشتن. دوستی افکندن.
فرهنگ عمید
۱. دوستی.
۲. کسی را نزد دیگری محبوب و دوست داشتنی نمودن.
۲. کسی را نزد دیگری محبوب و دوست داشتنی نمودن.
کلمات دیگر: