کلمه جو
صفحه اصلی

چال کردن


مترادف چال کردن : دفن کردن، مدفون کردن ، زیر خاک پنهان کردن، کندن، حفر کردن ، گود کردن، گودال کندن، لانه ساختن

متضاد چال کردن : نبش کردن، پر کردن

فارسی به انگلیسی

bury, dig, to bury

to bury


bury, dig


مترادف و متضاد

دفن کردن، مدفون کردن ≠ نبش کردن


۱. دفن کردن، مدفون کردن ≠ نبش کردن
۲. زیر خاک پنهان کردن
۳. کندن، حفر کردن ≠ پر کردن
۴. گود کردن، گودال کندن
۵. لانه ساختن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- گود کردن عمیق کردن . ۲- چیزی را زیر خاک کردن دفن کردن .

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - گودال درست کردن . ۲ - زیر خاک کردن ، دفن کردن .

لغت نامه دهخدا

چال کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاله کردن. گودال کردن. گود گردن. گود کردن زمین و مانند آن. || دفن کردن. بخاک سپردن. در زیر خاک نهفتن چیزی را؛ چنانکه گردویی را برای روئیدن یا لاشه مرده ای را برای پراکنده نشدن بوی گند آن. جسد آدمی را در گور نهادن. در زیر خاک کردن.


کلمات دیگر: