کلمه جو
صفحه اصلی

تاکتیک


مترادف تاکتیک : تدبیر، ترفند، راهکار، سیاست، شگرد، فن، لم، شیوه، روش

متضاد تاکتیک : استراتژی

برابر پارسی : برنامه ریزی، شگرد

مترادف و متضاد

تدبیر، ترفند، راهکار، سیاست، شگرد، فن، لم، شیوه، روش ≠ استراتژی


فرهنگ فارسی

رزم آزمایی، رزم آرایی، تدبیرجنگ، صف آرایی
( اسم ) بکار انداختن قوای مختلف نظامی در جنگ تدبیر حرب .

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - به کار انداختن قوای مختلف نظامی در جنگ .۲ - شیوه های عملی اجرای یک برنامة سیاسی که ممکن است در ظاهر با اصل طرح هماهنگ نباشد.

لغت نامه دهخدا

تاکتیک. ( فرانسوی ، اِ ) فن بکار انداختن لشکر در حضور دشمن ، این لفظ از زبان فرانسه است و در فارسی مستعمل ، لیکن هنوز جزو زبان فارسی نشده است. ( فرهنگ نظام ). تعبیةالجیش. صف آرائی. سپه آرایی. || روش حصول کامیابی و موفقیت.

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) فن حرکت دادن سربازان و به کار انداختن نیروها و امکانات نظامی در جنگ.
۲. فن انجام کاری.
۳. (ورزش ) شیوۀ برنامه ریزی یک تیم ورزشی.

دانشنامه عمومی

تاکتیک یا راهکُنِش (به انگلیسی: Tactic) واژه ای است که به طور رسمی از ۱۷۶۶ میلادی کاربرد آن در ادبیات نظامی غرب آغاز شده است. واژه نامه آکسفورد این واژه را از واژهٔ لاتین tactica و همین طور از واژهٔ یونانی tactike و tactikos به معنی نظم و سامان و نیز دارای نظم و ترتیب مشخص مشتق می داند. امروزه این واژه دارای معانی گوناگونی فراتر از ریشهٔ نخستینِ آن پیدا کرده است که آرایش برای رزم یا رزم آرایی، روش جنگیدن و نبرد از آن جمله است.
ریشهٔ اصلی واژهٔ «تاکتیک»، واژهٔ «تک تاخت»، «تک توختن» و «تک توزی» در زبان پهلوی است که در فرهنگ نظامی ایران زمین به دلیل وجود سواره نظام ورزیده در زمان حاکمیت هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان به عنوان جنگاوران، تک آوران همواره در جنگ ها با خلق جنگ سریعِ سواره نظام، فاتح نبردهای بسیاری شده اند. (حبیبی، ۱۳۹۲). این واژه سپس از طریق ایران به فرهنگ یونانی و رومی (تکتیکوز) و از آنجا به فرهنگ غرب و اروپا و ادبیات مرسوم نظامی دنیا به صورت واژهٔ تاکتیک راه یافته است.
در زبان فارسی میانه، واژهٔ «توختن» و «توزیدن» در معانی ای از جمله فراهم آوردن، جُستن، خواستن، تاخت و تاراج، حمله و هجوم آمده است. (ن. ک: لغت نامهٔ دهخدا) واژهٔ «توز» و «توختن» و «تاختن» در شاهنامهٔ فردوسی نیز با همین ریشه در مفهوم جنگ، نبرد و رزم آمده است. با نادیده گرفتن این مقدمه چنانچه باید به جای واژهٔ «تاکتیک» واژه ای انتخاب گردد، واژهٔ «راهوَرد» پیشنهاد می گردد، که از خود از دو واژهٔ راه + آورد تشکیل شده است. واژهٔ «آورد» خود از ترکیب پیشوند «آ» به معنی «آماده و مهیا بودن» و ریشهٔ «ورد» تشکیل شده که خود در زبان اوستایی از ریشهٔ «پرت» به معنی نبرد کردن، جنگیدن و ضربه زدن ساخته شده است. حرف «پ» و «ت» در آن، در برگردان به فارسی، به «و» و «د» تبدیل شده و کلمهٔ «ورد» از آن به معنی نبرد مشتق گردیده است؛ بنابراین، واژهٔ «راهورد» به مفهوم روش نبرد، شیوهٔ جنگیدن با معنی دقیق تاکتیک در ادبیات نظامی همخوانی دارد. از طرفی نیز استراتژی همواره در اغلب اوقات با تاکتیک به کار می رود. به همین دلیل، راهبرد (استراتژی) در کنار راهوَرد (تاکتیک) هم شکلیِ این دو واژه را با هم نیز تا حدود زیادی نشان می دهد، که بر زیبایی به کارگیری آن در ادبیات فارسی می افزاید.

پیشنهاد کاربران

رهیافت

راهبرد

از دید من، هیچکدام از واژه های برابر یاد شده در بالا به آرش واژه ی از ریشه لاتینیِ �تاکتیک� نیست. ریشخندآمیزترین شان، واژه های �ترفند� و �شگرد� است که تنها در چارچوب های ادبی از آرش و مانش برخوردار است و در پهنه های دانشورانه لنگ می زنند و کاربردشان درست نیست؛ از آن میان، در این باره، آرش و مانش �تاکتیک� که تنها پهنه ی نظامی را دربرنمی گیرد نیز سخت بیمایه می کنند. حتا واژه ی �راهکار� که در بالا زا آن یاد شده از آرشی عمومی و نه کاربردی در چارچوبی دانشورانه برخوردار است.

من واژه ی راهبرد را از سال ها پیش بجای �تاکتیک� بکار برده ام و یکبار نیز درباره ی آن و نیز واژه �استراتژی� در پی نوشتِ یکی از نوشتارهایم چنین نگاشته ام:
بجای واژه ی از ریشه لاتینی �تاکتیک� می توان از واژه ی �راهبرد� سود جست؛ همچنین در پهنه ی جستارهای اجتماعی و سیاسی می توان بجای آن، �سیاست راهبردی� گفت و نوشت.

�کاربرد آمیخته واژه ی �راهبرد�، بیش از آنکه برای واژه ی از ریشه لاتینی �استراتژی� درخور باشد، بگونه ای نسبی، همتراز واژه ای دیگر از ریشه لاتینی: �تاکتیک� است.

افزوده ی زیر از سوی کاربری که واژه ی �راهبرد� را همتراز �استراتژی� بشمار آورده، خود گویای درستی کاربرد �راهبرد� بجای �تاکتیک� است:
�برنامه ریزی جهت رسیدن به اهداف؛ راههای رسیدن به اهداف برنامه�

�اهداف� یا همانا آماج ها در جمله ی یادشده، همانا �استراتژی� است که برای دستیابی به آن، راهبردهایی ( تاکتیک ) درخور برنامه ریزی می شوند.

بجای �استراتژی� می توان از آمیخته واژه ی �دوربرد� یا �سیاست دوربردی� سود جست. � ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. پنجم آذر ماه ۱۳۹۴ )

برگرفته از پی نوشت شماره ی یازدهِ نوشتار �از شیوه ی برخورد دانشورانه ی لنین به جُستارهای اجتماعی ـ اقتصادی و چگونگی برکشیدن و کاربست سیاست های دوربردی و راهبردی وی بیاموزیم� ب. الف. بزرگمهر ۱۱ آذر ماه ۱۳۹۴
http://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html


تاکتیک
تاکتیک از نگر ریشه شناختی :
تاکتیک : تاکت - ایک
تاکت = تاخت از تاختن
- ایک = پسوند نام ساز کهن پارسی ، امروزه به چهر - ایز در نامواژه ی : پاکیز ، پاکیزه
پیش نهاد : تاختیز ، تاختار هم میتوان گفت

تاکتیک از دو واژه اصیل پارسی باستان. . تک یعنی حمله و توخه یعنی گریز . . . و فریاد سواران سورنا . . تکتوخه. . یعنی بزنید و در بروید. . . حمله کنید و بگریزید. . . در نبرد با کراسوس در جگ . . حران. . . است. . . که بعدها مورد تقلید رومیان و سپس سایر ارتش های جهان قرار گرفت. . جهت اگاهی از جزئیات. . . ا به کتاب. . ماهبت شناسی جنگ در فضای عدم تقارن مراجعه شود. . موفق باشید

راهکار

بصورت گروهی انجام می گیرد . مثلا در فوتبال یک مربی با داشتن استعدادهای نفرات خود برای بازی با تیم رقیب از یک تاکتیک مناسب با تیم حریف استفاده می کند.


کلمات دیگر: