مترادف جلسه : اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست
برابر پارسی : نشست، انجمن نشست، دیدار، گردهمایی
session, sitting, meeting
assemblage, assembly, consistory, convention, gathering, in _, meeting, session, sitting
شنوايي , سامعه , استماع دادرسي , رسيدگي بمحاکمه , گزارش , جلسه , نشست , مجلس , دوره تحصيلي
اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست
جلسه . [ ج َ ل َ س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس : امروز من در جلسه ٔ مجلس شورای ملی حاضر بودم . (فرهنگ نظام ).
جلسة. [ ج ُ ل َ س َ ] (ع ص ) بسیار نشیننده . (منتهی الارب ). کثیرالجلوس . (اقرب الموارد).
جلسة. [ ج َ س َ ] (ع مص ، اِ) یکبار نشستن . (منتهی الارب ).
جلسة. [ ج ِ س َ ] (ع اِ) نوعی از نشست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هیأتی که جالس بر آن هیأت نشیند. (از اقرب الموارد).
همنشینی
نشست، دیدار، انجمن نشست