مترادف جوانب : جهات، اطراف، حوالی، حول وحوش برابر پارسی : پهلوها، سوی ها، کناره ها
فارسی به انگلیسی
perimeter, periphery
مترادف و متضاد
اطراف، حوالی، حولوحوش
۱. جهات ۲. اطراف، حوالی، حولوحوش
جهات
فرهنگ فارسی
جمع جانب ( اسم ) جمع جانب کناره ها سویها.
فرهنگ معین
(جَ نِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جانب ، کناره ها.
لغت نامه دهخدا
جوانب. [ ج َ ن ِ ] ( ع اِ )ج ِ جانب. اکناف. پهلوها. ( منتهی الارب ) : وبرفق و مدارا بر همه جوانب زندگانی میکرد. ( کلیله و دمنه ). بر حوالی و جوانب آن هزار قصر از سنگ بنیادنهاده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به جانب شود.