کلمه جو
صفحه اصلی

تحت الشعاع


برابر پارسی : زیر پرتو دیگری

فارسی به انگلیسی

eclipsed

فرهنگ فارسی

۱- زیرپرتو ۲- اجتماع آفتاب و ماه در یک برج . ۳- آنچه که براثر پیدایش چیزی دیگر ار رونق افتاده : (( سال گذشته در فرانسه جنایت وحشتناکی اتفاق افتاد که همه اخبار سیاسی قرار دارد .
کنایه از دو روز یا سه روز که در آخر هر ماه میباشند که جرم قمر در آن ایام از غایت باریکی از باعث قرب شمس بزیر شعاع و روشنی شمس از نظر معدوم میگردد و آن ایام منحوس است .

فرهنگ معین

(تَ تَ شُّ ) [ ع . ] ۱ - (ق مر. ) زیر پرتو. ۲ - اجتماع آفتاب و ماه در یک برج (نجوم . ) ۳ - آن چه که بر اثر پیدایش چیزی دیگر از رونق افتاده .

لغت نامه دهخدا

تحت الشعاع. [ ت َ تَش ْ / تُش ْ ش ُ ] ( از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از دو روز یا سه روز که در آخر هر ماه میباشند که جرم قمر درآن ایام از غایت باریکی از باعث قرب شمس بزیر شعاع و روشنی شمس از نظر معدوم میگردد و آن ایام منحوس است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دو یا سه روز از آخر هرماه قمری که در آن ایام جرم قمر ناپدید میگردد. ( ناظم الاطباء ). زیر شعاع آفتاب رفتن قمر در دو سه روز آخر ماه که از جهت نزدیکی به آفتاب جرمش دیده نمیشود.کسانی که اعتقاد به احکام نجوم دارند تحت الشعاع را منحوس میدانند. ( فرهنگ نظام ). چون میان کوکبی با آفتاب بقدر نصف جرمین فاصله باشد گویند کوکب در تحت الشعاع آفتاب است. بودن کوکب است با آفتاب پیش از احتراق یا بعد آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
گردون و هفت اجرام او تحت الشعاع جام او
فوق الصفة زاکرام او دین مجد والا داشته.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 399 ).
- تحت الشعاع بودن ؛ در تداول معاصر، از خود اثری نداشتن. تحت تأثیر و اراده دیگری قرار داشتن. زیر نفوذ و تحت تأثیر افکار و اعمال دیگری بودن.
- تحت الشعاع قرار دادن ؛ زیر نفوذ گرفتن کسی یا چیزی. سلب اثر و شخصیت از کسی یا چیزی کردن. اراده و افکار دیگران راتحت تأثیر افکار و اراده خود قرار دادن. اثر و نفوذ و اراده و فکری را تابع چیز دیگری قرار دادن.
- تحت الشعاع واقع شدن ؛ در جایی افتادن که قدر او چنانکه باید پیدا نباشد. تحت تأثیر کسی یا چیزی ، قدر و شخصیت خود را ازدست دادن و بی اثر واقع شدن.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] کسی یا چیزی که در برابر بزرگ تر و مهم تر از خود قرار گیرد و جلوه و نمود نداشته باشد، در زیر شعاع، در پرتو دیگری.
۲. (نجوم ) [قدیمی] دوسه روز آخر ماه قمری که جِرم ماه ناپدید می شود.

پیشنهاد کاربران

overshadow


کلمات دیگر: