کلمه جو
صفحه اصلی

پاسپورت


مترادف پاسپورت : پته، پروانه، تذکره، جوازعبور، روادید، گذرنامه، ویزا

برابر پارسی : گذرنامه

فارسی به انگلیسی

passport

مترادف و متضاد

پته، پروانه، تذکره، جوازعبور، روادید، گذرنامه، ویزا


فرهنگ فارسی

گذرنامه، تذکره، جوازسفر
( اسم ) ۱- پروانه برای آزادی رفت و آمد اشخاص از مملکتی بمملکت دیگر گذرنامه جواز عبور پته تذکره باشبرد . ۲- اجاز. عبور بکشتی بازرگانی از آبهای ساحلی مملکتی .

فرهنگ معین

(پُ ) [ فر. ] ( اِ. ) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر،گذرنامه ، جواز عبور.

فرهنگ عمید

گذرنامه#NAME?


= گذرنامه

دانشنامه آزاد فارسی


جدول کلمات

گذرنامه, تذکره

پیشنهاد کاربران

خط راه. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط جواز. گذرنامه. || پروانه راهداری. ( ناظم الاطباء ) .

جوازسفر

دریباگ


شرایط رو برای کسی یابرنامه به وجود ومهیاکردن


کلمات دیگر: