برابر پارسی : واکشیدن
جلب کردن
برابر پارسی : واکشیدن
فارسی به انگلیسی
allure, arrest, attract, beckon, engage, fascinate, gain, gravitate, hold, lure, pull, recruit, take, wile, win, woo
فارسی به عربی
اجذب , اغر , صید , عوض , له ، إِجْتِذابٌ
مترادف و متضاد
جذب کردن، جلب کردن، مجذوب ساختن، مجذوب کردن
دانستن، بدست اوردن، جلب کردن، گذاشتن، رسیدن به، داشتن، کردن، وادار کردن، صرف کردن، دارا بودن، بهره مند شدن از، مالک بودن، باعی انجام کاری شدن، در مقابل دارا
تقاضا کردن، درخواست کردن، خواستن، بیرون کشیدن، جلب کردن، التماس کردن، تشجیع کردن، خواستار بودن، وسوسه کردن
بدست اوردن، درک کردن، گرفتن، جلب کردن، از هوا گرفتن، فهمیدن، دچار شدن به، چنگ زدن، قاپیدن
کفاره دادن، جبران کردن، جلب کردن، خشم کسی را فرونشاندن، جلب رضایت کردن
جلب کردن، فریفتن، اغوا کردن، بدام کشیدن
جلب کردن، اشغال کردن، درشت نوشتن، احتکار کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کشانیدن آوردن : ( ( او را بمحکمه جلب کردند. ) )
فرهنگ معین
(جَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - کشانیدن ، آوردن . ۲ - دستگیر کردن ، بازداشت کردن .
فرهنگ فارسی ساره
واکشیدن
جدول کلمات
اجتلاب
پیشنهاد کاربران
garner
جلب کردن
به سمت خود کشیدن
جلب کردن
به سمت خود کشیدن
متوجه شدن ، دانستن، فهمیدن
فهمیدن ، دانستن، متوجه کردن
کلمات دیگر: