مترادف بچه دان : بون، پوگان، رحم، زهدان
بچه دان
مترادف بچه دان : بون، پوگان، رحم، زهدان
فارسی به انگلیسی
womb
فارسی به عربی
رحم , مصفوفة
مترادف و متضاد
بون، پوگان، رحم، زهدان
شکم، بطن، رحم، زهدان، بچه دان
موطن، رحم، ماتریس، زهدان، بچه دان، جای پیدایش
رحم، زهدان، بچه دان
فرهنگ فارسی
( اسم ) جای کودک در شکم مادر زهدان رحم .
فرهنگ معین
( ~. ) (اِمر. ) رحم ، زهدان .
لغت نامه دهخدا
بچه دان. [ ب َ چ َ / چ ِ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) مشیمه.( یادداشت مؤلف ). رحم. زهدان که در آن بچه است. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنجا که نطفه بچه بسته شود. مهبل. تخمدان. تأمور. ( منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
رحِم#NAME?
= رحِم
جدول کلمات
یارک
پیشنهاد کاربران
زهدان . . . . . رحم . . .
کلمات دیگر: