مترادف باند : جماعت، جمعیت، جوخه، حزب، دسته، گروه، هیات، خط سیر، گذرگاه، فرودگاه، مطار، نوار، رشته، لفافه، موج رادیو، طول موج، هر یک از بلندگوهای سیستم صوتیتصویری
برابر پارسی : نوار، گروه
bandage, circle, clique, cohort, crowd, faction, inner circle, ring, strip
gang, band, clique, group, cohort, faction
bandage, dressing, band-aid
band, channel
lane
runway, tarmac, airstrip
loudspeaker
جماعت، جمعیت، جوخه، حزب، دسته، گروه، هیات
خطسیر، گذرگاه
فرودگاه، مطار
موجرادیو، طول موج
هر یک از بلندگوهایسیستم صوتیتصویری
۱. جماعت، جمعیت، جوخه، حزب، دسته، گروه، هیات
۲. خطسیر، گذرگاه،
۳. فرودگاه، مطار
۴. نوار، رشته، لفافه
۵. موجرادیو، طول موج
۶. هر یک از بلندگوهایسیستم صوتیتصویری
نوعی نوار پارچهای برای بستن عضو صدمهدیدۀ بدن متـ . نوار 3
گروهی با هدف معین
نوار زخمبندی، تنزیب
موج رادیو
مسیر موازی خودروها در جاده که با خط سفید مشخص میشود
مسیر یا جادهی هواپیماها در فرودگاه
بلندگو
باند بازی کردن
to form cliques or faction, to factionalize
باند تبهکاران
a gang of criminals
باند گزین
band selector
پهنای باند
bandwidth
گسترهی باند
band-spread
رانندگان باید در داخل باند حرکت کنند نه روی خط آن!
drivers must drive inside the lane, not on the lines marking it!
هنگام عوض کردن باند با چراغ چشمکزن علامت بدهید
when you want to change lanes, you must signal with your blinkers
باند موسیقی نوازان جاز
a jazz musician's band
رئیس باند دزدان دستگیر شد
the chief of a band of thieves was caught
در اداره ما هریک از رئیسها باند خودش را دارد
in our office, each of the bosses has formed his own clique
او هم جزو باند اکبر آقاست
he too belongs to Akbar Agha's clique
باند روی زخم باید عوض شود
the bandage on my wound has to be changed
هواپیما مدت زیادی روی باند حرکت کرد
the airplane taxied on the runway for a long time