مترادف تانی : آهستگی، ایست، تأخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث، آهسته، کند، یواش، سستی، درنگ کردن، تأخیرکردن، سستی کردن
برابر پارسی : آهستگی، درنگ
acting slowly, delay
deliberation
درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
آهسته، کند، یواش
تاخیر
سستی
اسم
آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث
۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث
۲. آهسته، کند، یواش
۳. آهستگی
۴. تاخیر
۵. سستی
۶. درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
تانی . (ضمیر) (از تان + یای مجهول ) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم معالغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان ، تان ، شان می آورند ولی در ادبیات ظاهراً بسیار نادر و شاذ است و بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم معالغیر و دوم شخص جمع بایاء مجهول ترکیب میکرده اند چون : کردمانی و کردتانی .و این مخصوص بلعمی است و کشف المحجوب و اسرارالتوحیدو تذکرةالاولیاء نیز آورده اند ولی در مقدمه ٔ شاهنامه و تاریخ سیستان و گردیزی و بیهقی نیست و در شعر نیزبنظر حقیر نرسیده است ، اما بعید نیست که با همه ٔ ثقیلی که دارد باز هم در شعری آمده باشد، و نیز بعید نیست که در جمع مغایب ماضی نیز این صیغه ساخته شده باشد و کردشانی نیز آمده باشد ولی بنظر حقیر نرسیده است . (سبک شناسی ج 1 ص 348). و در حاشیه ٔ همین صفحه افزاید: رک . مقدمه ٔ ج 2 تدکرةالاولیاء چ لیدن ص (کا). آقای قزوینی در این مقدمه در حاشیه گویند که جناب پروفسور ادوارد براون نوشته بود که بجای کردیمی و کردیدی و کردندی ، کردمانی ، کردتانی و کردشانی استعمال می کنند [یعنی تذکرةالاولیاء]، بنده کردتانی و کردشانی پیدا نکردم و احتمال میدهم در جلد دوم پیدا شود - انتهی . و این حقیر مؤلف کتاب [کتاب سبک شناسی ] جلد دوم را نیز مطالعه کردم و «کردشانی » نیافتم -انتهی . و رجوع بمقدمه ٔچهارمقاله چ معین ص شصت ونه حاشیه و متن آن ص 126 شود: بایستی چون شما را ناپارسایی او معلوم شد غوغا نکردتانی . (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ سعید نفیسی ).
تانی . (ع ص ) مقیم بجایی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دهقان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، تُنّاء. (منتهی الارب ).